نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 636
< شعر > ( ( 2180 ) ) سير عارف هر دمى تا تخت شاه سير زاهد هر مهى يك روزه راه ( ( 2181 ) ) گر چه زاهد را بود روزى شگرف كى بود يك روز او خمسين الف ( ( 2182 ) ) قدر هر روزى ز عمر مرد كار باشد از سال جهان پنجه هزار ( ( 2183 ) ) عقلها زين سر بود بيرون در زهرهء وهم ار بدرّد گو بدر ( ( 2184 ) ) ترس مويى نيست اندر پيش عشق جمله قربانند اندر كيش عشق ( ( 2185 ) ) عشق وصف ايزد است اما كه خوف وصف بنده مبتلاى فرج وجوف ( ( 2186 ) ) چون يحبون بخواندى از نبى با يحبهم شو قرين در مطلبى ( ( 2187 ) ) پس محبت وصف حق دان عشق نيز خوف نبود وصف يزدان اى عزيز ( ( 2188 ) ) وصف حق كو وصف مشت خاك كو وصف حادث كو ووصف پاك كو ( ( 2189 ) ) شرح عشق ار من بگويم بر دوام صد قيامت بگذرد وآن ناتمام ( ( 2190 ) ) زان كه تاريخ قيامت را حد است حد كجا آن جا كه وصف ايزد است ( ( 2191 ) ) عشق را پانصد پر است وهر پرى از فراز عرش تا تحت الثرى ( ( 2192 ) ) زاهد ار با ترس مىتازد به پا عاشقان پرّانتر از برق وهوا چه مجال باد يا برق اى پسر چون كه او در راه حق بگشاد پر ( ( 2193 ) ) كى رسند اين خايفان در گرد عشق كاسمان را فرش سازد درد عشق ( ( 2194 ) ) جز مگر كايد عنايتهاى ضو كز جهان واين روش آزاد شو ( ( 2195 ) ) از قُش خود واز دُش خود باز ره كه سوى شه يافت شهباز ره ( ( 2196 ) ) اين قش ودش هست جبر واختيار از وراى اين دو آمد جذب يار < / شعر > آيه « وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ اَلسَّماواتِ واَلأَرْضَ وسَخَّرَ اَلشَّمْسَ واَلْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ الله فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ 29 : 61 . » ( 1 ) ( واگر از آنان بپرسى كيست كه آسمانها وزمين را آفريده وآفتاب وماه
( 1 ) سوره العنكبوت ، آيهء 61 . .
636
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 636