نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 619
< شعر > ( ( 2107 ) ) باز آن افيون حلم سخت او دزد را آورد سوى رخت او ( ( 2108 ) ) عقل آمد سوى حلمش مستجير ساقىام تو بودهاى دستم بگير < / شعر > آيا حلم وشكيبايى خداوندى از عوامل معصيت است ؟ از مضامين ابيات فوق چنين بر مىآيد كه حلم وتاخير افتادن انتقام واثر وضعى معصيت ، يكى از عوامل ارتكاب بندگان به معصيت است ، در نتيجه گناه از همه جهات به خود انسان مستند نمىباشد ، اين نتيجه در بيت اخير كاملًا روشن شده است كه مىگويد : < شعر > ( ( 2108 ) ) عقل آمد سوى حلمش مستجير ساقىام تو بودهاى دستم بگير < / شعر > اين مطلب صحيح به نظر نمىرسد ، زيرا با وجود حكم عقل ووجدان وبا اخبار پيامبران عظام به اين كه هر معصيتى موجب دورى از خدا وسقوط در مهلكهء تبهكارى است ، در صورت توانايى انسان بر ترك معصيت ، خود او است كه مرتكب گناه شده است . مدعاى جلال الدين شبيه به اين است كه كشاورز در آغاز پاييز كه درختان وگلستانش فعاليت خود را از دست مىدهند ، به ريشهء درختان ومزارع وگلها سمهاى نابود كننده بپاشد ، به اين دليل كه تا پنج وشش ماه يا كم وبيش وجود سم وعدمش تأثير آشكارى در درختان ومزارع نخواهد داشت ، زيرا همهء آنها در پاييز وزمستان بىبرگ وبىگل وخشك نما هستند ؟ درست است كه حلم خداوندى دستاويز انسان قرار گرفته واقدام به تبهكارى مىكند ، ولى ماهيت حلم خداوند دستاويز گنه كارى نيست ، چنانكه انديشهاى را كه خداوند به انسان داده است به عنوان دستاويز استنتاجهاى فاسد نبوده ، بلكه اين انسان است كه از عالىترين وسيله سوء استفاده مىكند .
619
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 619