نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 616
( روز رستاخيز روزى است كه چهره هايى سفيد وچهره هاى ديگرى سياه مىشوند ، پس به آنان كه صورتهايشان سياه شده است ، گفته مىشود : آيا پس از آن كه ايمان آورده بوديد كفر ورزيديد در مقابل كفرى كه ورزيدهايد شكنجه بكشيد ) . « ويَوْمَ اَلْقِيامَةِ تَرَى اَلَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى الله وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ 39 : 60 . » [1] ( وروز رستاخيز خواهى ديد كسانى كه به خدا دروغ گفتند ، چهره هايشان سياه شده است ) . « سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ اَلسُّجُودِ 48 : 29 » [2] ( نشانه هاى آنان از اثر سجود در رخسارشان ديده مىشود ) تفسير ابيات با اين اضطراب وتشويش وپر از گرد وغبار وبا روى زرد وشرمسار به سوى شهريار برگشتند . پادشاه از روى تعمد پرسيد كه اين چه وضعى است وبغل شما از طلا وكيسهء جواهرات خالى است . واگر شما طلا ونقره وپول را مخفى كرديد ، شادى پيروزى در رخسار شما ديده نمىشود . اگر چه ريشهء هر درخت مخفى است ، ولى برگهاى سر سبز ماهيت آن ريشه را نمودار مىسازد . وآن بيخ هر چه از زهر وقند خورده است به وسيلهء شاخه هاى بلندش فرياد بر مىآورد . اگر چه ريشهء درخت در زير گل وخاك پوشيده شده ونمىتواند چيزى را بيان كند ولى شاخه هاى آن از حال او گواهى مىدهد . آرى شاخه هاى دست وپاى ما در روز رستاخيز به كارهاى ما گواهى خواهند داد . اميرانى كه مامور گشودن حجرهء اياز بودند در پيش شاه عذرها آوردند ودر مقابل او مانند سايه در مقابل ماه به سجده در افتادند براى پوزش از آن همه تندىها