باز گشتن نمامان از حجرهء اياز به سوى شاه توبره تهى وخجل همچون بد گمانان در حق انبيا عليهم السلام در وقت ظهور برائت وپاكى ايشان كه « يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوه وتَسْوَدُّ وُجُوه 3 : 106 » وقوله « تَرَى اَلَّذِينَ كَذَبُوا عَلَى الله وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ » 39 : 60 » < شعر > ( ( 2079 ) ) باز گرديدند سوى شهريار پر ز گرد وروى زرد وشرمسار ( ( 2080 ) ) قاصداً شه گفت اين احوال چيست كه بغلتان از زر وهميان تهيست ( ( 2081 ) ) ور نهان كرديد دينار وتسو فرّ شادى در رخ ورخسار كو ( ( 2082 ) ) گر چه پنهان بيخ هر بيخ آور است برگ سيماهم وجوهم اخضر است ( ( 2083 ) ) آن چه خورد آن بيخ ازهر زهر وقند نك منادى مىكند شاخ بلند ( ( 2084 ) ) بيخ گرچه بىبر از ميوه تهيست برگ سبزش بر شجر از بهر چيست ( ( 2085 ) ) بر زبان بيخ گل مهرى نهد شاخ دست وپا گواهى مىدهد ( ( 2086 ) ) آن اميران جمله در عذر آمدند همچو سايه پيش مه ساجد شدند ( ( 2087 ) ) عذر آن گرمى ولاف ما ومن پيش شه رفتند با تيغ وكفن ( ( 2088 ) ) از خجالت جمله انگشتان گزان هر يكى مىگفت كاى شاه جهان ( ( 2089 ) ) گر بريزى خون حلالستت حلال ور ببخشى هست انعام ونوال ( ( 2090 ) ) كردهايم آنها كه از ما مىسزيد تا چه فرمايى تو اى شاه مجيد ( ( 2091 ) ) گر ببخشى جرم ما اى دل فروز شب شبىها كرده باشد روز روز ( ( 2092 ) ) گر ببخشى يافت نوميدى گشاد ور نه صد چون ما فداى شاه باد ( ( 2093 ) ) گفت شه نى اين نواز واين گداز من نخواهم كرد ، هست اين از اياز < / شعر > آيه « يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوه وتَسْوَدُّ وُجُوه فَأَمَّا اَلَّذِينَ اِسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَكَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ فَذُوقُوا اَلْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ 3 : 106 » ( 1 )
( 1 ) سوره آل عمران ، آيهء 106 . .