نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 61
< شعر > ( ( 3657 ) ) هر چه تو در خواب بينى نيك وبد روز محشر يك به يك پيدا شود ( ( 3658 ) ) آنچه كردى اندرين خواب جهان گرددت هنگام بيدارى عيان ( ( 3659 ) ) تا نپندارى كه اين بد كردنيست اندرين خواب وتو را تعيير نيست ( ( 3660 ) ) بلكه اين خنده بود گريه وزفير روز تعبير اى ستمگر بر اسير ( ( 3661 ) ) گريه ودرد وغم وزارى خود شادمانى دان به بيدارى خود ( ( 3662 ) ) اى دريده پوستين يوسفان گرگ برخيزى از اين خواب گران ( ( 3663 ) ) گشته گرگان يك به يك خوهاى تو مىدرانند از غضب اعضاى تو ( ( 3664 ) ) خون نخسبد بعد مرگت در قصاص تو مگو كه ميرم ويابم خلاص ( ( 3665 ) ) اين قصاص نقد حيلت سازى است پيش زخم آن قصاص اين بازى است ( ( 3666 ) ) زين لعب خوانده است دنيا را خدا كاين جزا لعبى است پيش آن جزا ( ( 3667 ) ) اين جزا تسكين جنگ وفتنه است آن چو اخصاء است واين چون ختنه است < / شعر > آيه « ولَكُمْ فِي اَلْقِصاصِ حَيوةٌ يا أُولِي اَلأَلْبابِ 2 : 179 » ( 1 ) ( در وضع قانون قصاص بقاى حيات شما منظور شده است خردمندان ) . « وما هذِه اَلْحَياةُ اَلدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ ولَعِبٌ 29 : 64 » ( 2 ) ( زندگانى دنيا چيزى جز لهو ولعب نيست )