نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 601
معشوقى از عاشق پرسيد كه تو خود را دوستتر دارى يا مرا ، گفت من از خود مردهام وبه تو زندهام از خود وصفات خود نيست شدهام وبه تو هست شدهام ، علم خود را فراموش كردهام واز علم تو عالم شدهام قدرت خود را از ياد دادهام واز قدرت تو قادر شدهام واگر خود را دوست دارم تو را دوست داشته باشم واگر تو را دوست دارم خود را دوست داشته ام < شعر > هر كه را آينهء يقين باشد گرچه خود بين خداى بين باشد < / شعر > اخرج بصفاتى الى خلقى . من رآك رآنى ومن قصدك وعلى هذا [1] < شعر > ( ( 2020 ) ) گفت معشوقى به عاشق ز امتحان در صبوحى كاى فلان ابن الفلان ( ( 2021 ) ) مر مرا تو دوستتر دارى عجب يا كه خود را باز گو اى بو الكرب ( ( 2022 ) ) گفت من در تو چنان فانى شدم كه پُرم من از تو از سر تا قدم ( ( 2023 ) ) بر من از هستى من جز نام نيست در وجودم جز تو اى خوش كام نيست ( ( 2024 ) ) زان سبب فانى شدم من اين چنين همچو سركه در تو بحر انگبين ( ( 2025 ) ) هم چو سنگى كاو شود كل لعل ناب پر شود او از صفات آفتاب ( ( 2026 ) ) وصف آن سنگى نماند اندر او پر شود از وصف خور او پشت ورو ( ( 2027 ) ) بعد از آن گر دوست دارد خويش را دوستى خور بود آن اى فتا ( ( 2028 ) ) ور كه خور را دوست دارد او به جان دوستى خويش باشد بىگمان ( ( 2029 ) ) خواه خود را دوست دارد لعل ناب خواه يا او دوست دارد آفتاب ( ( 2030 ) ) اندر اين دو دوستى خود فرق نيست هر دو جانب جز ضياء شرق نيست ( ( 2031 ) ) تا نشد او لعل خود را دشمن است زان كه يك من نيست اين جا دو من است ( ( 2032 ) ) زآن كه ظلمانى است سنگ اى با حضور هست ظلمانى حقيقت ضدّ نور ( ( 2033 ) ) خويشتن را دوست دارد كافر است زآن كه او مناع شمس اكبر است < / شعر >
[1] با صفات من در ميان مردم آشكار شو ، هر كس تو را ببيند مرا ديده است وهر كس تو را قصد كند مرا قصد كرده است ) انقروى اين جمله را به بايزيد بسطامى نسبت داده است يعنى خداوند به بايزيد چنين الهام كرد . شرح انقروى ج 5 ص 457 . .
601
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 601