نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 594
< شعر > ( ( 1994 ) ) صاحب تأويل اياز صابر است كاو به بحر عاقبتها ناظر است ( ( 1995 ) ) همچو يوسف خواب اين زندانيان هست تعبيرش به نزد او عيان ( ( 1996 ) ) خواب خود را چون نداند مرد خير كاو بود واقف ز سرّ خواب غير ( ( 1997 ) ) گر زنم صد تيغ او را ز امتحان كم نگردد وصلت آن مهربان ( ( 1998 ) ) داند او كان تيغ بر خود مىزنم من ويم اندر حقيقت او منم < / شعر > تفسير ابيات اى خروسانى كه اعلان كنندهء موقع وشرايط ارتباط مردم با معبودشان هستيد ، بانگ بر آوردن را از اياز بياموزيد كه تنها براى حق بانگ بر مىآورد نه به طمع سود ونصيب . صبح كاذب كه عالم نيك وبد وزشت وزيبا است ، اين خروس حق را نمىتواند بفريبد . اين طبيعت زادگان دنيا زده با عقل ناقصى كه دارند ، صبح كاذب را صبح صادق مىپندارند . صبح كاذبى كه وعدهء دروغين روز مىدهد وكاروانها را به دست نابودى وهلاكت مىسپارد . اى خدا < شعر > ( ( 1978 ) ) صبح كاذب خلق را رهبر مباد كاو دهد بس كاروانها را به باد < / شعر > اى تيره بخت گول كه در گروگان صبح كاذب درماندهاى ، اقلا صبح صادق را صبح كاذب مخوان وبا حس وعقل واقع بينت به مبارزه بر مخيز . تو كه خود از زشتى ونفاق در امان نيستى ، چرا در بارهء برادرت بد گمان مىگردى ؟ آرى ، بايد هم بد گمان باشى ، زيرا - < شعر > ( ( 1981 ) ) بد گمان باشد هميشه زشت كار نامهء خود خواند اندر حق يار < / شعر > آن مردم پست كه خود گرفتار كجروى بودهاند ، پيامبران را ساحر وكج رو مىخواندند . روى همين اصل آن اميران پست ومتقلب بر حجرهء اياز راستگار گمان بد بردند وگفتند كه او در حجرهء خود گنجى مخفى كرده است .
594
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 594