نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 590
ندارد راز عليت پدر يعنى چه ؟ پدر حقيقى ما صنع الهى است ، زيرا صنع ربوبى مغز است وپدر ظاهرى پوست آن است . اى فندق بدن دوست واقعى تو عشق است جان تو مغز مىجويد وپوستت را مىكوبد . آن دوزخى كه دوست وهمسازش پوست است ، هر لحظه خدا براى عذاب آنها را عوض خواهد كرد . اى انسان ناهشيار ، لختى بينديش وبدان كه معنا ومغز تو بر آتش حكمروا بوده ، ولى پوستهاى مادى تو هيزم آتش خواهد بود . مگر نمىدانى كه آتش بر كوزه چوبين كه پر از آب است كارى بيش از سوزاندن خود چوب نمىتواند صورت بدهد . معناى انسان چنانكه گفتم مالك حقيقى آتش است ، لذا ، مالك دوزخ نمىتواند آن را هلاك بسازد ، بنا بر اين همت به افزايش بدن مادى مگمار وبه افزودن معنا بكوش تا مانند مالك مسلط به آتش گردى تو در اين زندگانى دنيوى همواره پوست روى پوست مىفزايى ، لذا ، مانند كرم در ميان پوست مىلولى . غذاى آتش چيزى جز پوست نمىباشد ، لذا قهر يزدانى گردن اين تكبر مادى تو را خواهد زد . نخوت وكبر نتيجهء پوست بوده جاه ومال دوستان نزديك همين پوستند . مىدانيد اين تكبر چيست ؟ اين تكبر ناشى از غفلت از مغز است كه انسان را منجمد مىسازد وغفلت او شبيه به غفلت يخ از آفتاب است تا آن گاه كه از آفتاب با خبر شود ، گرم گردد ونرم شود وبه طبيعت خود به جريان بيافتد . وقتى كه بدن مغز را مىبيند ، طمع در آن مىبندد وخوار وعاشقش مىگردد ودچار ذلت طمع در مغز مىشود ، وقتى كه كالبد مادى مغز را نبيند به پوست قانع مىشود ودر زنجير عزت قناعت زندانى مىگردد ، ولى اين عزت گبريانه بوده وذلت دين اوست ، زيرا تا سنگ فانى نشود نگين انگشتر
590
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 590