نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 591
نمىگردد ، توبه همان مقام سنگى چسبيده ودم از من ميزنى در حالى كه اين زندگانى براى احساس بىنوايى ورفتن رو به فناست . مىدانيد كه چرا كبر هميشه جوياى جاه ومال است ؟ زيرا كه كمال گلخن وابسته به سرگينها است . جاه ومال مانند دو دايه بر پوست آدمى مىافزايند . وپيه وگوشت وتكبر وشهوت را متراكم مىنمايند . اين تيره بختان ديده بر مغز نگشودند لذا ، هميشه پوست را مغز پنداشتند پيشواى اين راه شيطان است كه خود شكار دام جاه ومقام گشت ، مال اگر مار است جاه اژدها است ، براى نابود كردن اين مار واژدها زمرد سايهء مردان لازم است كه ديدگان مار واژدها را نابينا سازد وراهرو نجات پيدا كند وبراه خويش برود . اين كه مىبينيد هر كس كه در گذرگاه زندگى با خليدن خارهاى جاه ومقام به پايش به شيطان لعنت مىكند ، به همين جهت است كه اين خارهاى زهر آگين را آن موجود پليد در گذرگاه انسانها كاشته است . پس اين اندوه كه من دچارش شدهام اصل وريشه اش از آن موجود پليد است وپس از او قرنها پشت سر هم پليدان مىآيند وبه سنت آن موجود مطرود عمل مىكنند . پيامبر ما صلى الله عليه واله وسلم فرموده است : هر كس در اين دنيا شالودهء سنت بد بريزد ، گناه مردمى كه از آن سنت بد تبعيت كردهاند به گردن همان سنتگذار بد خواهد بود ، زيرا كه او مانند سر بوده واين دنباله روان مانند دمهاى او هستند ، اما آدم ابو البشر مانند اياز به چارق وپوستينش مىنگرد ومىگويد من از گل بوده ام . لذا ، عاقبت پسنديده در انتظار آدم است . هستى مطلق كار خود را در زمينهء نيستيها انجام مىدهد ، آرى كارگاه هستى « كن » جز نيست چيز ديگرى نيست . آيا تا كنون ديدهايد كه كسى روى كاغذ نوشته شده چيزى بنويسد يا در همان محل كه درختى كاشته شده است نهالى بكارد ؟ نه
591
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 591