نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 582
تفسير ابيات داستان عشق اياز را كه گنجى پر از اسرار است برگردان . اياز هر روز به حجره مىرود تا به آن چارق وپوستينش بنگرد وآغاز زندگيش را فراموش نكند . نگريستن به آغاز وجود كه ناچيز بودن انسان را به خاطر مىآورد براى هر انسان هشيار لازم است ، زيرا هر چه كه آدمى در مراحل هستى پيش مىرود وآن را به خود مستند مىدارد ، براى او مستيها مىآورد وعقل را از سر وشرم را از دلش بيرون مىبرد . سر گذشت بشرى از صدها هزار قرن پيش از اين دستخوش مستى احساس هستيش بوده است ، اين مستى راه ره گذران زندگى را زده وآنها را ساقط كرده است عزازيل كه موجود پاكى بود از همين مستى به شيطان مبدل گشت واين مستى بنيانكن موجب شد كه بر آدم تكبر بورزد وبگويد كه چرا آدم كه از خاك است به من كه از آتشم رئيس وسرور شود . من خواجه وخواجه زاده ام ، استعداد وآمادگى هنرهاى بىشمار را دارم وكمتر از هيچ كس نيستم كه در مقابل دشمنم دست به سينه براى خدمت بايستم .
582
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 582