نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 565
محيط بر آن ميليونها انسان را كنار بگذاريم ، يك انسان مىتوانست همهء اين كارها را انجام بدهد ، زيرا - ما در انسان نيروى قانون گذارى را همان نوع سراغ داريم كه هنرمندى را ، هم چنين نيروى فرمانروايى ارتشى در او به همان وضع سراغ داريم كه قدرت عمليات رياضى را . از طرف ديگر ساختمان فيزيولوژيكى مغز آدمى در آن ميليونها فرد كه با كارهاى متنوع وضع امروزى را به وجود آوردهاند ، تفاوتى نمىكند ، بنا بر اين مىتوان گفت : يك انسان يعنى همهء انسانها ، تنها موضوعى كه مىماند ، محدودى عمر ومحيط وشرايط زندگى وآماده شدن زمينه هاى مختلف براى يك انسان مفروض است . نمونهء اين ادعا را در اشخاص زيادى مىتوان ديد ، مثلًا ارسطو به تنهايى در اقتصاد وسياست وفلسفه وفيزيك ورياضى وروان شناسى ومنطق وحيوان شناسى وعلم اخلاق با در نظر گرفتن زمان ومحيط مخصوصش كار صدها متفكر صاحب نظر را انجام مىدهد . اين پديده ( يك انسان همه انسانها ) در همهء دورانها نمونه هاى بارزى داشته است . البته با اين شرط كه انسان بيك موضوع از موضوعات مزبور عشق نورزد ، زيرا در اين حال عقل وقلبش در چار چوبه آن موضوع محاصره خواهد گشت . به طور اطمينان مىتوان گفت آياتى در قرآن مجيد در بارهء عظمت انسانى وارد شده است كه گاهى همهء انسانها ) را گوشزد مىكند مانند . « ما خَلْقُكُمْ ولا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ واحِدَةٍ 31 : 28 » [1] ( آفرينش وبيرون آوردن مجدد شما نيست مگر مانند يك نفس ) « مِنْ أَجْلِ ذلِكَ كَتَبْنا عَلى بَنِي إِسْرائِيلَ أَنَّه مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِي اَلأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ اَلنَّاسَ جَمِيعاً ومَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا اَلنَّاسَ جَمِيعاً 5 : 32 » [2]