نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 558
ديدهاى ، چرا واپس مىنگرى ، برو وسزاى اعمال خود را ببين وبچش . بىهوده قدمى پس مگذار در اين چاهى كه افتادهاى اميد روشنايى نداشته باش . تو خود در حال خويشتن بنگر ، خود خواهى ديد : < شعر > ( ( 1826 ) ) نه تو را از روى ظاهر طاعتى نه تو را در سر وباطن نيتى ( ( 1827 ) ) نه تو را شبها مناجات وقيام نه تو را در روز پرهيز وصيام ( ( 1828 ) ) نه تو را حفظ زبان ز آزار كس نه نظر كردن به عبرت پيش وپس < / شعر > نگريستن در پيش همان بياد آوردن مرگ وجان كندن خويش است ونگريستن در پس همان عبرت گرفتن از مرگ يارانى است كه قبل از تو مردند . اى گندم نماى جو فروش ، تو هرگز بر ستم كاريهاى خود توبهء پر خروش نكردى چون در آن دنياى زندگى طبيعى ترازوى وجودت كج بود ، امروز چه توقعى به ترازوى راست پاداش در سر مىپرورانى ؟ تو كه در آن دنيا همواره پاى چپ در مسير حيله گرىها وپستيها مىگذاشتى ، امروز انتظار آمدن نامهء اعمالت را به دست راست توقع مدار . اى خميده قامت از بار سنگين گناهان ، جزا چونان سايهء تست كه دنبال قد خميده كج براه افتاده است . بدينسان خطاب وعتابهاى سهمگين كه پشت كوه را خم مىكند به سوى مجرم سرازير مىشود . در اين موقع بندهء گنه كار به ناله در آمده عرض مىكند اى خداى من ، هر چه كه فرمودى ، من همانم بلكه صد چنانم صد چنانم صد چنان . تو اى خداى ستار العيوب ، كردارهاى بدتر از آن چه را كه به رخم كشيدى ، پوشيدهاى وتو خود رسواييهاى بىشمار مرا مىدانى : اما ما فوق كوشش وكارها وخير وشر وكفر وآيين وما فوق همهء نيازهاى عاجزانه وما فوق خيال ووهم من وصدها مثل من اميدى به لطف خالص تو بود .
558
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 558