نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 557
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 655)
در آن هنگام كه نامهاى سياه وپر از جرم وفسق به دست بندهاى مىرسد كه خير وتوفيقى در آن وجود ندارد وجز آزار دل راستين در او چيزى ديده نمىشود واز سر تا پا پر از زشتى وگناه ومسخره ودست زدن بر رهروان راه حق وحقيقت ودغل كارى وگفتارى مانند فرعون ( انا ربكم الاعلى ) مىباشد در اين موقع مانند دزدان روانهء سوى دار مىگردد گناهش پيدا ، راه عذرش بسته وهزاران حجت وگفته هاى ناشايستش مانند مسمار دهانش را بسته است . رختهايى كه دزديده است در تن ودر خانه اش آشكار گشته وافسانهء پوزش طلبى او گم گشته است با ديدن اين مناظر دردناك با پاى خود به سوى زندان دوزخ رهسپار مىگردد ، مانند خارى كه چارهاى جز رفتن به آتش ندارد ، زيرا آن فرشتگان موكل كه در زندگانى از چشمانش پوشيده بودند امروز مانند پاسبانان آشكار گشتهاند . آن موكلان شخص مجرم را كشان كشان مىبرند وبه نيش زهر آگين عذاب الهى مىسپارند وگويند اين است كاهدان تو اى سگ تبهكار در موقعى كه آن مجرم مشغول راه رفتن است پاى به عقب مىگذارد باشد كه از راهى كه او را به چاه دوزخ مىبرد منحرف گردد ، گاهى مىايستد ، گاه ديگر تن مىزند وروى واپس مىگرداند ومانند باران خزانى اشك مىبارد با اميد خشكى كه چارهاى جز آن ندارد . هر لحظه رو به درگاه الهى مىكند ، باشد كه رحم الهى بر او سرازير شود . در اين هنگام از قلمرو نور الهى فرمان مىرسد كه به آن تبهكار بگوييد كه اى غوطه ور در باطل وبىهمه چيز واى معدن شر وزشتيها چرا دم بدم روى بر مىگردانى وچرا در اين ساعت كه كار از كار گذشته است مرا مىخوانى ؟ نامهء اعمالت همانست كه به دستت نهاده شده است . اى دغل كارى كه همواره در زندگانى دنيا مقصودت آزار خدا بود وپرستش شيطان تو كه نامهء اعمالت را
557
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 557