نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 559
من در هر حال چه راست بودم يا منحرف ، اميدى به بخشايش تو اى بخشش محض ، در دل داشتم وبه لطف وكرم بىعوض وبىغرض تو رجاها در دل مىپروراندم من كه رو واپس مىكردم به همان اميد مىنگريستم واز كردار خويش روى گردان بودم . من به آن اميد رو مىبردم كه احسان هستىام را از تو مىدانستم ، تو بودى كه خلعت هستى را به رايگان به ما عنايت فرموده بودى وتكيه گاه وپشتيبان من همان خلعت بود كه به من پوشانده بودى . وقتى كه شخص گنه كار گناهان خود را مىشمارد وبه همه آنها اعتراف مىكند بخشايش الهى مىجوشد ومورد ترحمش قرار مىدهد ، وبه فرشتگان دستور مىدهد كه اين گنه كار را كه به تقصير خود اعتراف كرد ، چون چشم اميد به ما داشت به سوى ما بياوريد ، من او را بدون حساب آزادش خواهم كرد وخط بطلان به همهء خطاهايش خواهم كشيد . بخشش بىحساب كار هر كس نيست ، بلكه شان آن خداوند ذو الجلال است كه گناهان مردم به او آسيب نمىرساند واطاعاتشان سودى به حال او ندارد ، ما امروز آتش خوش سوز برافروزيم وگناهان وخواريها را از كرم خود محو ونابود بسازيم ، چنان آتشى كه از كمترين شرارهء شعله اش جرم وجبر واختيار يكباره بسوزد وخاكستر شود . ما در بنياد انسان زادهء طبيعت امروز شعلهاى مىافروزيم كه خارستان وجودش به گلزار روحانى مبدل شود . ما امروز از عالم اعلا كيميايى مىفرستيم كه اعمال شما انسانها را اصلاح كند . اين اختيار وكر وفر وخود نمايى بشر در مقابل آن نور با عظمت چكارى مىتواند صورت بدهد . اين انسان كوچكتر از آن است كه در مقابل آن نور عرض اندام كند ، زيرا - < شعر > ( ( 1853 ) ) گوشت پاره آلت گوياى او پيه پاره منظر بيناى او < / شعر >
559
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 559