نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 54
آگاه باش كه تو با اين خوردنيها براى پر كردن دوزخ مىكوشى وبراى دوزخ خود را فربه مىسازى . تو براى خود كار كن واز غذاى حكمت تناول نما باشد كه دل تو از شكوه وجلال حكمت فربه گردد . آرى : < شعر > ( ( 3609 ) ) خوردن تن مانع اين خوردن است جان چو بازرگان وتن چون رهزن است < / شعر > شمع بازرگان موقعى فروزان است كه راهزن مانند هيزم بسوزد وخاكستر شود . به خود بيا : < شعر > خويشتن را گم مكن ، ياوه مكوش كه تو آن هوشى وباقى هوش پوش < / شعر > وبدان كه هر شهوتى مانند شراب وبنگ است كه پرده مستى بر هوشت زند كه آدم غافل آن پرده را نمىبيند . تو گمان مىكنى كه مستى هوش فقط مستند به شراب است ؟ اين را يقين بدان كه تمام امور مربوط به شهوت ، چشم وگوش تو را خواهد بست . مگر مستى شيطان از خوردن شراب بود ؟ نه البته ، بلكه مستى او از تكبر ومقاومت در مقابل حق وحقيقت بود . در اين دنيا مست كسى است كه غير واقع را واقع ببيند وحقيقت را غير حقيقت . وبدينسان مس وآهن بر او طلا بنمايد .
54
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 54