نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 53
موسى مىگفت : سرورا ، آن چه كه ما از بديها كرديم تو بر ما روا مدار وما روى سخن گفتن با تو نداريم . در بارهء كار ما شتاب مفرما بدان جهت كه من به عزت وجلال عادت كردهام سخت گيرى مكن ، من تدريجا بفرمان تو گردن خواهم نهاد . تو اى امين خدا لب به رحمت بجنبان تا اين بلايى كه دهان آتشين بر ما گشوده است خاموش شود . موسى به خدا عرض مىكند : پروردگارا اين مرا مىفريبد ونمىداند كسى را مىفريبد كه به جهت اتكاء بر تو ريشه تمام مكر پردازيها دست اوست . خداوندا من در خواست اين فرعون تبهكار را بپذيرم ؟ يا من هم او را بفريبم تا اين نگون بخت كه بر شاخهء ناچيزى از مكر دست يافته است ، بداند كه ريشه همهء حيله پردازيها به دست ماست ، چنانكه هر چيزى كه در روى خاك ديده مىشود ريشه آسمانى دارد . خداوند به موسى عليه السلام خطاب فرمود كه اين سگ كمتر از آن است كه با او به مقابله پردازى وپاسخ مكر پردازيش را بگويى ، استخوانى پيش اين سگ بينداز . اى موسى عصايى را كه به دست دارى به حركت در آور تا همان خاكها كه ملخ كشتش را خورده وپوچش كرده است ، بار ديگر سر سبز وخرم شود وملخها نيز سياه وخاكستر شوند تا مردم قدرت ديگرگون ساختن خدايى را ببينند وبدانند : < شعر > ( ( 3601 ) ) كه سببها نيست حاجت مر مرا آن سبب بهر حجاب است وغطا < / شعر > بگذار طبيب طبيعت دان مشاعر خود را در خواص ظاهرى داروها زندانى كند ومنجمان زندانى خود را در نظاره به ستارگان سپرى كنند وسوداگران منافق از روى حرص وطمع از بامدادان به بازار بشتابند وتا شامگاه خود را به زنجير سوداگرى ببندند . اين تبهكاران تن به بندگى نداده وروى دل از آلودگىها نشستهاند با اين كه خود لقمه دوزخند دنبال لقمه ها مىگردند . جان مردم عامى مىخورد وخورده مىشود درست مانند آن بره كه از كاه وگياهان مىچرد وقصاب را شادمان مىكند كه اين جاندار بيزبان اين همه برگ وگياه را براى ما مىخورد .
53
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 53