نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 534
< شعر > ( ( 1729 ) ) اشك مىبار وهمىسوز از طلب هم چو شمع سر بريده جمله شب ( ( 1730 ) ) لب فرو بند از طعام واز شراب سوى خوان آسمانى كن شتاب ( ( 1731 ) ) دم به دم از آسمان مىدار اميد در هواى آسمان رقصان چو بيد ( ( 1732 ) ) دم به دم از آسمان مىآيدت آب وآتش رزق مىافزايدت ( ( 1733 ) ) گر تو را آن جا كشد نبود عجب منگر اندر عجز وبنگر در طلب ( ( 1734 ) ) كاين طلب در تو گروگان خداست زان كه هر طالب به مطلوبى سزاست ( ( 1735 ) ) جهد كن تا اين طلب افزون شود تا دلت زين چاه تن بيرون رود ( ( 1736 ) ) خلق گويد مرد مسكين آن فلان تو بگويى زندهام اى غافلان ( ( 1737 ) ) گر تن من هم چو تنها خفته است هشت جنت در دلم بشكفته است ( ( 1738 ) ) جان چو خفته در گل ونسرين بود چه غم است ار تن در اين سرگين بود ( ( 1739 ) ) جان خفته چه خبر دارد ز تن كاو به گلشن خفته يا در گولخن ( ( 1740 ) ) مىزند جان در جهان آبگون نعرهء يا ليت قومى يعلمون ( ( 1741 ) ) گر نخواهد زيست جان بىاين بدن پس فلك ايوان كه خواهد بدن ( ( 1742 ) ) گر نخواهد بىبدن جان تو زيست فى السماء رزقكم روزىِّ كيست < / شعر > آيه « وَلَقَدْ خَلَقْنَا اَلإِنْسانَ ونَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِه نَفْسُه ونَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْه مِنْ حَبْلِ اَلْوَرِيدِ 50 : 16 . » ( 1 ) ( به تحقيق ما انسان را آفريديم وآن وسوسه ها را كه در درون او در جريانست مىدانيم وما به او از رگ گردن نزديكتريم ) . « وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْه مِنْكُمْ ولكِنْ لا تُبْصِرُونَ 56 : 85 » ( 2 ) ( وما به فرشتگانى كه مامور قبض روح شما هستند ، از شما نزديكتريم ،