responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 533


جواب آمدن كه آن كه نظر او بر اسباب ومرض وزخم تيغ نيايد ، بر كار تو عزراييل هم نيايد كه تو هم سببى اگر چه مخفىترى از آن سببها وبود كه بر آن رنجور مخفى نباشد كه » وهو اقرب اليه منكم ولكن لا تبصرون » < شعر > ( ( 1710 ) ) گفت يزدان هر كه باشد اصل دان پس تو را كى بيند او اندر ميان ( ( 1711 ) ) گر چه خويش از عامه پنهان كرده اى پيش روشن ديدگان هم پرده اى ( ( 1712 ) ) وآن كه ايشان را شكر باشد اجل چون نظرشان مست باشد در دول ( ( 1713 ) ) تلخ نبود پيش ايشان مرگ تن چون روند از چاه وزندان در چمن ( ( 1714 ) ) وا رهيدند از جهان پيچ پيچ كس نگريد بر فوات هيچ هيچ ( ( 1715 ) ) برج زندان را شكست اركانئى هيچ از او رنجد دل زندانيى ( ( 1716 ) ) كاى دريغ آن سنگ مرمر را شكست تا روان وجان ما از حبس رست ( ( 1717 ) ) آن رخام خوب وآن سنگ لطيف برج زندان را بهى بود واليف ( ( 1718 ) ) چون شكستن تا كه زندانى برست دست او در جرم اين بايد شكست ( ( 1719 ) ) هيچ زندانى نگويد اين فشار جز كسى كز حبس آرندش به دار ( ( 1720 ) ) تلخ كى باشد كسى را كش برند از ميان زهر ماران سوى قند ( ( 1721 ) ) جان مجرد گشته از غوغاى تن مىپرد با پرّ دل نى پاى تن ( ( 1722 ) ) همچو زندانى چه‌اى كاندر شبان خسبد وبيند به خواب او گلستان ( ( 1723 ) ) گويد اى يزدان مرا زاينجا مبر تا در اين گلشن كنم من كرّ وفر ( ( 1724 ) ) گويدش يزدان دعا شد مستجاب وامرو واللَّه اعلم بالصواب ( ( 1725 ) ) اين چنين خوابى ببين چون خوش بود مرگ ناديده به جنت در رود ( ( 1726 ) ) هيچ او حسرت خورد بر انتباه بر تن با سلسله در قعر چاه ( ( 1727 ) ) مؤمنى آخر درا در صف رزم كه تو را بر آسمان بوده است بزم ( ( 1728 ) ) بر اميد راه بالا كن قيام همچو شمعى پيش محراب اى غلام < / شعر >

533

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 533
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست