نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 516
< شعر > ( ( 1641 ) ) كه به حق ذات پاك ذو الجلال كه مدار اين قهر را بر من حلال ( ( 1642 ) ) من از اين تقليب بويى مىبرم بد گمانى مىرود اندر سرم ( ( 1643 ) ) تو كه كان رحمتى رحمت نما زان كه مرغى را نيازارد هما ( ( 1644 ) ) اى شفا ورحمت اصحاب درد تو همان كن كان دو نيكو كار كرد ( ( 1645 ) ) زود اسرافيل باز آمد به شاه گفت عذر وماجرا نزد اله ( ( 1646 ) ) كز برون فرمان بدادى كه بگير عكس آن الهام كردى در ضمير ( 1 ) ( ( 1647 ) ) امر كردى در گرفتن سوى گوش نهى كردى از قساوت سوى هوش ( ( 1648 ) ) رحمت او بىحد است وبىكران او حكيم است وكريم ومهربان ( ( 1649 ) ) سبق رحمت گشت غالب بر غضب اى بديع افعال ونيكو كار رب < / شعر > تفسير ابيات خداى ما به اسرافيل دستور داد كه برو كفى از خاك به سوى ما بياور ، اسرافيل هم مانند دو فرشته بزرگ ( جبرئيل وميكائيل ) به سوى زمين آمد واين خاكستان پر سرنوشت به ناله در آمد : < شعر > كى فرشته صور اى بحر حيات كه ز دمهاى تو جان يابد موات < / شعر > واى فرشتهاى كه با يك بانگ عظيم كه در صور خواهى دميد فضاى محشر از مردم كه پوسيده بودند پر خواهد گشت ، تو همان فرشتهاى كه در صور دميده وندا خواهى كرد كه اى كشتگان رنج ديده از گورها سر بر آوريد واى هلاك شدگان تيغ مرگ هم اكنون مانند شاخ وبرگ سر از خاك برآوريد با همان دم اسرافيلى تو وبا همان رحمت حيات بخشت بار ديگر جهان از زندگان پر مىگردد . اسرافيلا ، تو فرشتهء رحمتى وتو حامل عرش خدايى وقبله گاه داد وعدالتى رحمى كن واز من خاك در گذر .
( 1 ) شيخ عطار مىگويد : حكمت او در شبى چون پر زاغ * مىفرستد كودكى را با چراغ بعد از آن بادى فرستند تند رو * كه چراغ او بكش برخيز ورو .
516
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 516