نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 493
آيا ننگ وشرم آور نيست كه باز عزيز وكاميار سلطانى شكار كبك ناتوان گردد ؟ آن مرد صالح وربانى ضروان به فرزندانش اندرزها داد ووصيتها كرد ، ولى چون زمين دلشان شوره زار بود ، سودى نبخشيد . اين يك اصل است كه اگر مرد نصيحت گو صد نوع اندرز ونصيحت بميان آورد ، مادامى كه گوش شنوايى وجود نداشته باشد اثرى نخواهد داشت . كسى كه گوش شنوا ندارد ، از نصايح لطيف پهلو تهى خواهد كرد ونخواهد شنيد . يك انسان ناشنوا كه در مقابل شنيدن سخن حق به مقاومت ولجاجت بر خواسته است صد گوينده را ناتوان ساخته واز پاى در مىآورد . آيا < شعر > ( ( 1534 ) ) ز انبيا ناصحتر وخوش لهجه تر ؟ كى بود كه رفت دمشان در حجر < / شعر > بالاتر از همه ناشنوايان معجزه ها ديدند وچشم وگوش باز نكردند ، آرى - < شعر > ( ( 1535 ) ) زان چه سنگ وكوه در كار آمدند مىنشد بدبخت را بگشاده بند ( ( 1536 ) ) آن چنان دلها كه بدشان ما ومن نعتشان شد « بل اشد قسوة » < / شعر >
493
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 493