نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 486
< شعر > ( ( 1489 ) ) دخل از آن جا آمدستش لاجرم هم از آن جا مىكند داد وكرم ( ( 1491 ) ) چون بكارى در زمين اصل كار نابرويد هر يكى را صد هزار ( ( 1492 ) ) گيرم اكنون تخم را گر كاشتى در زمينى كش سبب پنداشتى ( ( 1493 ) ) چون دو سه سالى نرويد چون كنى جز كه در لابه ودعا كف درزنى ( ( 1494 ) ) دست بر سر مىزنى سوى اله دست وسر بر دادن رزقش گواه ( ( 1495 ) ) تا بدانى كاصل اصل رزق اوست تا هم از وى جويد آن كاو رزق جوست ( ( 1496 ) ) رزق از وى جو مجو از زيد وعمرو مستى از وى جو مجو از بنگ وخمر ( ( 1497 ) ) منعمى زو خواه نه از گنج ومال نصرت از وى خواه نى از عم وخال ( ( 1498 ) ) عاقبت زينها بخواهى ماندن هين كرا خواهى در آن دم خواندن ( ( 1499 ) ) اين دم او را خوان وباقى را بمان تا تو باشى وارث ملك جهان ( ( 1500 ) ) چون يفر المرء آيد من اخيه يهرب المولود يوماً من ابيه ( ( 1501 ) ) زان شود هر دوست آن ساعت عدو كه بت تو بود واز ره مانع او ( ( 1502 ) ) روى از نقاش بر مىتافتى چون ز نقشى انس دل مىبافتى ( ( 1503 ) ) اين دم ار يارانت با تو ضد شوند وز تو برگردند ودر خصمى روند ( ( 1504 ) ) تو بگو نك روز من پيروز شد آن چه فردا خواست شد امروز شد ( ( 1505 ) ) ضد من گشتند اهل اين سرا تا قيامت بين شد پيشين مرا ( ( 1506 ) ) پيش از آن كه روزگار خود برم عمر با ايشان به پايان آورم ( ( 1507 ) ) كالهء معيوب بخريده بدم شكر كز عيبش پگه واقف شدم ( ( 1508 ) ) پيش از آن كز دست سرمايه شدى عاقبت معيوب بيرون آمدى ( ( 1509 ) ) مال رفته عمر رفتهاى نسيب مال وجان داده پى كاله معيب ( ( 1510 ) ) رخت دادم زرّ قلبى بستدم شاد شادمان سوى خانه مىشدم ( ( 1511 ) ) شكر كاين قلبيش پيدا شد كنون پيش از آن كه عمر بگذشتى فزون ( ( 1512 ) ) قلب ماندى تا كنون در گردنم حيف بودى عمر ضايع كردنم ( ( 1513 ) ) چون پگه تر قلبى او رو نمود پاى خود را وا كشم من زود زود < / شعر >
486
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 486