responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 470


داستان آن كنيزك كه با خر خاتون شهوت مىراند واو را چون بز وخروس آموخته بود شهوت راندن آدميانه ، وكدويى در قضيب خر مىكرد تا از اندازه نگذرد . خاتون بر آن وقوف يافت لكن دقيقهء كدو را نديد كنيزك را به بهانه‌اى به راه كرد جايى دور وبا خر جمع شد بىكدو وبه فضيحت هلاك شد ، كنيزك بىگاه باز آمد ونوحه كرد كه اى جانم واى چشم روشنم كير ديدى كدو نديدى ذكر ديدى آن دگر نديدى ، كل ناقص ملعون يعنى كل نظر وفهم ناقص ملعون واگر نه ناقصان ظاهر مرحومند نه ملعون ، بر خوان ليس على الاعمى حرج ، نفى حرج ونفى لعنت ونفى عتاب وغضب كرد < شعر > ( ( 1333 ) ) يك كنيزك نر خرى بر خود فكند از وفور شهوت وفرط گزند ( ( 1334 ) ) آن خر نر رايگان خو كرده بود خر جماع آدمى پى برده بود ( ( 1335 ) ) يك كدويى بود حيلت سازه را در ذكر كردى پى اندازه را ( ( 1336 ) ) در قضيبش آن كدو كردى عجوز تا رود نيم ذكر وقت سپوز ( ( 1337 ) ) گر همه لخت خر اندر وى رود هم رحم هم روده ها را بردرد ( ( 1338 ) ) خر همىشد لاغر وخاتون او ماند حيران كز چه شد اين خر چو مو ( ( 1339 ) ) نعلبندان را نمود آگه كه چيست علت خر كه نتيجه اش لاغريست ( ( 1340 ) ) هيچ علت اندر او ظاهر نشد هيچ كس از سرّ او مخبر نشد ( ( 1341 ) ) در تفحص اندر افتاد او به جد شد تفحص را دمادم مستعد ( ( 1342 ) ) جد را بايد به جان بنده بود زان كه جد جوينده يابنده بود ( ( 1343 ) ) چون تفحص كرد از احوال خر آن كنيزك بود زير وخر زبر ( ( 1344 ) ) از شكاف در بديد آن حال را بس عجب آمد از آن آن زال را ( ( 1345 ) ) خر همىگايد كنيزك را چنان كه به عقل ورسم مردان با زنان ( ( 1346 ) ) در حسد شد گفت اين چون ممكن است پس من اولىتر كه خر ملك من است ( ( 1347 ) ) خر مهذب گشته وآموخته خوان نهادست وچراغ افروخته < / شعر >

470

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 470
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست