نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 435
به بارگاه وفا گام بگذارى . اگر تو از صفت عالى انسانى كه وفا به عهد ناميده مىشود محرومى ، هرگز دم از انسانيت مزن وعمر خود را در ادعاهاى بىاساس كه عنصرش ما ومن گفتنها است ، بىهوده وتباه مساز . چه شده است كه سر تا سر زندگى را به سخن پردازى مشغول گشتهاى مگر نمىدانى كه سخن از محصولات عالى مغز است كه نبايد آن را در همه جا وبىهوده خرج كرد . خاموشى آن آب حيات است كه مغز جان آدمى را مىروياند وبارور مىسازد . همين سخن كه نيرو بخش جان آدمى است با فرود آمدن به زبان خرج ومستهلك مىشود . براى اين كه مغز جان نازنينت به جاى خود بماند دست از استهلاك نمودن اين سرمايه گران بها بردار . كم سخن گفتن دليل انديشهء تابناك آدمى است ، وقتى كه به سخن پردازى كه مانند قشر ناچيز است اهميت دادى تدريجا مغز از بين خواهد رفت زيرا رابطه ميان افزايش پوست ومغز معكوس است ، هر چه كه پوست افزونتر شود مغز لاغرتر مىگردد ، اين حقيقت را در سه ميوهء گردو وبادام وپسته ملاحظه كن كه هر چه پوستشان زيادتر مغزشان كمتر خواهد بود . هر كس كه به معصيت بگرايد روح شيطانى داشته وبه دولت واقبال نيكان حسادت خواهد ورزيد . اگر تو به عهدى كه با خدا بستهاى وفا كنى ، خداوند بزرگ هم به عهدى كه با تو بسته است وفا خواهد كرد . تو از ديدن وفاى حق نابينا واين وعدهء خداوندى را نشنيدهاى كه فرموده است : بياد من باشيد تا بياد شما باشم . به اين خطاب حيات بخش خداوندى كه مىگويد : به عهد من وفا كنيد تا به عهد شما وفا كنم ، گوش جان فرا دهيد وبه وفا وبه تعهد برخيزيد تا خداوند نيز به عهد شما وفا كند . تعهد ما با خدا وقرض دادن ما به آن موجود برين چه معنا مىدهد ؟ معنايش آنست كه دانهء خشك در زمين بكاريم ، اين دانهء خشك نه خود زمين را فروغى مىبخشد ونه به صاحب زمين سرورى مىدهد وجز اين نيست كه با اين دانه پاشيدن با خدا به
435
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 435