responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 364


< شعر > ( ( 1136 ) ) نى مرا خانه است ونه يك همنشين خانه كى كرده است ماه اندر زمين ( ( 1137 ) ) باز شاه از روى لاغش گفت باز كه چه خوردى وچه دارى چاشت ساز ؟
( ( 1138 ) ) اشتها دارى چه خوردى بامداد كاين چنين سرمستى وپر لاف وباد ؟
( ( 1139 ) ) گفت اگر نانم بدى خشك وترى كردمى كى دعوى پيغمبرى ( ( 1140 ) ) دعوى پيغمبرى با اين گروه همچنان باشد كه دل جستن ز كوه ( ( 1141 ) ) كس ز كوه وسنگ عقل ودل نجست فهم وضبط نكتهء مشكل نجست ( ( 1142 ) ) هر چه گويى باز گويد كه همان مىكند افسوس چون مستهزئان ( ( 1143 ) ) از كجا اين قوم وپيغام از كجا از جمادى جان كرا با شه رجا ( ( 1144 ) ) گر تو پيغام زنى آرى وزر پيش تو بنهند جمله سيم وسر ( ( 1145 ) ) كه فلان جا شاهدى مىخواندت عاشق آمد بر تو ومىداندت ( ( 1146 ) ) ور تو پيغام خدا آرى چو شهد كه بيا سوى خدا اى نيك عهد ( ( 1147 ) ) از جهان مرگ سوى برگ رو چون بقا ممكن بود فانى مشو ( ( 1148 ) ) قصد خون تو كنند وجان وسر نز براى حميت دين وهنر ( ( 1149 ) ) بلكه از چسبيدگى بر خان ومان تلخ آيدشان شنيدن اين بيان < / شعر > تفسير ابيات شخصى ادعاى پيغمبرى مىكرد وبه اين هم قناعت نكرده مىگفت من از همهء پيغمبران برتر وفاضلترم . گردن او را بستند وبه پيش شاه بردند وادعاى او را كه مىگفت من پيامبرى از طرف خدا هستم ، به پادشاه باز گو كردند . مردم مانند مور وملخ در پيرامون آن مرد جمع گشتند مىخواستند ببينند كه اين چه حيله گرى وتزوير است كه آن مرد به راه انداخته است .
اگر پيامبر كسى است كه از ديار نيستى آمده باشد ، همهء ما هم از نيستى به اين دنيا آمده وبايستى پيغمبر ومحتشم باشيم ومحتشم باشيم . به آن شخص چنين مىگفتند حال كه همهء ما از ديار نيستى به اين دنيا آمده‌ايم چه خصوصيتى دارد كه تو پيامبر باشى ؟ آن شخص

364

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 364
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست