نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 362
نداشته است . پس از اين بىراهه كه آمدهاى هم چنان رو به ديار ابديت رهسپار خواهى گشت . تو در عالم خواب به چپ وراست شادمان مىروى واين رفتن احتياج به راه دارد ، با اين كه راه آن حركات را نمىدانى . تو اين چشمان ظاهرى را بر بند وخود را تسليم كن ، در اين هنگام خود را در آن شهر كهن خواهى ديد . اما تو نخواهى توانست اين چشمان ظاهرى را بر بندى ، زيرا در اين دنيا چشمان خمار زيبايان ، چشم تو را به آن جهت خيره كرده ومانع بسته شدن آن مىگردد . تو براى به دست آوردن خريدار كالايت به اميد مهترى وسرورى چهار چشم باز كردهاى ، حتى اگر به خواب فرو روى در خواب خريدار مىبينى ، مانند جغد ويرانه جو كه در خواب چيزى جز ويرانه نمىبيند . تو در هر لحظه در پيچا پيچ شكار كردن خريدارى آخر تو چه دارى كه در معرض فروش بگذارى ؟ اگر تو نانى داشتى ويا از چاشتى بهره ور بودى ، نيازى به خريداران در خود احساس نمىكردى .
362
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 362