responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 361


< شعر > هر آرزو كه بشكنى امروز در قفس فردا كه اين قفس شكند بال وپر شود < / شعر > بالاخره در توى قفس بودن وپرواز در فضاى ما فوق قفس كه به هيچ وجه به تصور نمىآيد . با مضمون بيت زير قابل تصور واثبات مىشود :
< شعر > دو سر هر دو حلقهء هستى به حقيقت به هم تو پيوستى < / شعر > تويى كه دو سر زنجير جهان ماده وجهان ماوراى ماده را بهم پيوسته‌اى ، نوار مرزى اين دو قلمرو در درون تو است ، حلقه هايى كه زنجير ماده را تشكيل داده است مورد اشراف وآگاهى تو است .
< شعر > عقل ما بر آسيا كى پادشا گشتى چنين گر نه نفس مردمى از كل خويش اجزاستى < / شعر > ناصر خسرو قباديانى اين آگاهى تو را در ما فوق زنجير ماده نشان مىدهد واثبات مىكند كه سر حلقهء زنجير ماوراى ماده همان آگاهى وهشيارى است كه با تكاپو وجنبش بيشتر مىتوانى از روى مرز گام به ما فوقش بگذارى ، اگر چه به طور اجمال هر دو سلسله را در مقابل ديدگان خود مطرح بسازى .
تفسير ابيات اگر چه زليخا درهاى خانه را از هر طرف بسته بود كه يوسف نتواند فرار كند ، اما يوسف به جهت رهايى از معصيت خداوندى تكاپو وتلاشها نمود وتوكل بر خدا كرد وناگهان قفل در باز شد وراه فرار از آن خانهء معصيت برايش آشكار گشت . آرى ، اگر چه در اين دنيا شكافى در ظاهر براى نفوذ به پشت پردهء طبيعت ديده نمىشود اما مانند يوسف بايد دويد وجنبيد وراه پيدا كرد .
اگر آدمى در اين دنيا بكوشد جاى ترديد نيست كه قفلها به رويش باز شود وراه پيش پايش گسترده گردد وبه سوى عالم لا مكان رهسپار گردد . تو از آمدن خود به اين جهان اطلاع دارى ولى آيا راه آمدن را نيز مىبينى ومىشناسى ؟ تو از جايى آمدى ووطنى پيشين در پشت سر گذاشتى وراه اين عبور را به هيچ وجه نمىدانى .
تو اگر چه راه آمدن را نمىدانى ، اما نمىتوانى بگويى : راه براى آمدن وجود

361

نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري    جلد : 11  صفحه : 361
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست