نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 360
از آن چه كه به آنان روزى دادهايم انفاق مىكنند ) . زيرا ايمان بدون دانش وبينش ويا از روى تقليد ، پشيزى ارزش ندارد تا هدف خلقت انسانى قرار گرفته وعالىترين اوصاف مردم با تقوا بوده باشد . به هر حال ما از اصول هر مكتبى هم دفاع كنيم ، واز هر نظر فلسفى وروانى هم كه جهان را مورد مطالعه قرار بدهيم ، دانش وبينش ما هرگز از تصورات مورچه زنده در توى توپ تجاوز نخواهد كرد ، نهايت امر اين است كه توپ جهان بسيار وسيع وداراى ابعاد وسطوح متعدد ومتنوع مىباشد . به قول نظامى گنجوى : < شعر > زين پرده ترانه ساخت نتوان وين پرده به خود شناخت نتوان < / شعر > با اين حال خود تكاپو وتلاش چنانكه در عنوان مبحث مطرح كردهايم ، تدريجا تحولى در دل پديد مىآورد كه سنخ هستى محسوس را مانند پوست از خود دور مىسازد وبا اين كه در قفس ماده وحركت است . به ماده وحركت احاطه پيدا مىكند . واقف هندى اين مطلب را چنين گفته است : < شعر > روز وشب از ديدن صياد مستم در قفس بسكه مستم نيست معلومم كه هستم در قفس < / شعر > صائب تبريزى هم مىگويد : < شعر > در سينهء صد چاك نگنجد دل عارف سيمرغ محال است قفس داشته باشد < / شعر > مير عيسى يزدى به شكل ديگرى اين مطلب را بيان كرده است : < شعر > دل جدا ديده جدا سوى تو پرواز كند گر چه من در قفسم بال وپرم بسيار است < / شعر > صائب تبريزى در جاى ديگر گام فراتر نهاده ومىگويد : < شعر > هر رخنهء قفس درى از فيض بوده است صد حيف از آن حيات كه در آشيان گذشت < / شعر > امروز هوى وتمايلات حيوانى خود را مهار كن ، هر يك از اين تمايلات ذخيره شده با پيدا شدن شكاف در قفس كالبد مادى يا جهان هستى تبديل به بال وپر نيرومندى خواهد گشت .
360
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 360