نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 347
إسم الكتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى ( عدد الصفحات : 655)
خود را ويران ساختهاى . - < شعر > ( ( 1076 ) ) پيش آب وپس هم آب با مدد چشمها را پيش سد وخلف سد < / شعر > عجبا . - < شعر > ( ( 1077 ) ) اسب زير ران وفارس اسب جو چيست اين ، گفت اسب ، ليكن اسب كو ؟ < / شعر > مگر اين كه زير تست وبر آن سوار گشتى اسب نيست ؟ جواب مىدهد : بلى ، اما اين اسب را كسى نمىبيند . شگفتا . - < شعر > ( ( 1079 ) ) مست آن وبيش روى اوست آن اندر آب وبىخبر ز آب روان مست چيز وپيش روى اوست چيز بىخبر زان چيز وشرح خويش نيز < / شعر > خود او مانند گوهر در درياست ودنبال دريا مىگردد ودر ميان آب است ودر جستجوى آب بيابانها را زير پا مىگذارد بىنوا انسان ساده لوح كه نمىداند كه خود سؤال كردن وجستجو با وجود حقيقت ، خود حجاب همان حقيقت خواهد بود وهمين ابر است كه آفتاب حقيقت او را تاريك خواهد ساخت ونمىداند كه همين چشم بد اوست كه ديدگانش را بسته وآن تلاش كه براى برطرف كردن سد صورت مىدهد ، همان سد پولادين اوست ونمىداند كه گوش خود اوست كه پنبهاى به گوش او شده است ونمىگذارد كه بشنود . اى انسانى كه مست ومدهوش خداى ذو الجلالى به هوش باش ودر خود بنگر ودر اعماق جانت فرو رو . < شعر > سالها دل طلب جام جم از ما مىكرد آن چه خود داشت ز بىگانه تمنا مىكرد گهرى كز صدف كون ومكان بيرون بود طلب از گم شدگان لب دريا مىكرد < / شعر > حافظ
347
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 347