نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 345
آنجا كه خود سؤال وجود حقيقت مورد سؤال را اثبات مىكند . شايد اين مسئله كه مطرح كردهايم ، براى عدهاى قابل هضم نباشد ، ولى به نظر مىرسد اندك دقتى لازم است كه جالب بودن وواقعيت اين مسئله را ثابت كند . در سالهاى گذشته روزى با رياضى دان مرحوم آقاى احمد امين كه از دانشمندان بنام بود ، در صحن كاظمين عليه السلام قدم مىزديم ، شخصى از دور پيدا شد ومرحوم امين هيمن كه او را ديد ، به من گفت : اين شخص سابقهء بس طولانى در كاوش فلسفى ورياضى داشته واكنون حالت انزوا طلبى پيدا كرده واز مردم گريزان است ومتاسفانه با فقر وفلاكت تلخ هم گريبانگير مىباشد . در دوران تحصيل ومطالعاتش بارقه هاى فكرى شگفت انگيز داشت ، سخن آقاى امين به اينجا رسيده بود كه آن شخص بما نزديك شد وامين به او سلام وتعارف كرد ، آن گاه اين سؤال را به او مطرح نمود ، از كجا وبه چه دليل مىگويى : خدا وجود دارد ؟ آن شخص هم بىدرنگ در پاسخ آقاى امين گفت : دليلم سؤال تست . اين جمله را گفت وبه سرعت از ما دو نفر دور شد . آقاى امين به من گفت : شما از اين پاسخ شگفت آور ايشان چه فهميديد ؟ من به ايشان گفتم : آقاى امين ، « اين رشته سر دراز دارد » برويم در گوشهاى بنشينيم تا آن چه را كه به نظر من مىآيد به شما عرض كنم . با هم رفتيم وگوشهاى آرام پيدا كرديم ، به ايشان گفتم : پاسخ ايشان از مطلبى ريشه مىگيرد كه گروهى از فلاسفهء بزرگ از آن جمله دكارت گفتهاند . آنان مىگويند : با نظر به محدوديت حواس ومشاعر وميان فعاليت آنها وهم چنين با نظر به محدوديت تعقل وتجسم وتخيلات كه دامن گير بشرى است ، به هيچ وجه نبايد چنان مفهوم بىنهايت ومطلق وما فوق همهء جهانهستى به درونش خطور كند وسپس سؤال كند كه آيا چنان مفهوم بىنهايت ومطلق وما فوق همه هستى وجود دارد يا نه ؟ سؤال مزبور مانند هر سؤال ديگر احتياج به تصور يا دريافت موضوعى دارد كه مورد سؤال قرار مىگيرد ، اين
345
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 345