نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 323
در بر دارد ، اين تسليم ناشى از يك عقيده تثبيت شده در بارهء شايستگى زندگى است . اين عقيده مىگويد : تمام نوسانات وفراز ونشيب وبهار وخزان زندگى همه وهمه در يك محاسبهء ما فوق طبيعت تنظيم شده وبراى انسانها تصويب گشته است . نوع دوم - فرو رفتن ناخود آگاه در لذايذ وآلام زندگى بدون يك ايدهء تثبيت كنندهء آن ، اين نوع از انسانهاى زنده بر دو قسماند . الف - مىگويد : هر چه مىشود ، بگذاريد صورت بگيرد ، به من چه ؟ من مىبينم زندگى مىكنم وبراى ادامهء اين زندگى مجبور به تلاش هستم ، من به سپرى كردن اين زندگانى محكومم ، چه اين كه محاسبهاى ما فوق طبيعى در بارهء آن انجام گرفته باشد يا نه . ب - اين قسم مىگويد : زندگى تا آنجا كه لذت بار وبه مراد من مىگذرد ، مطلوب وخواستنى است وآن ناگوارىها وناملايمات هم از اختصاصات اين حيات است كه هر چه قدرت دارم بايستى در بر طرف كردن يا تقليل آنها بكوشم . نوع سوم - كسانى هستند كه از افق بالاترى به زندگى مىنگرند وخود آن پديده را مورد بررسى ودقت قرار مىدهند ، اينان كه هميشه ودر هر دوران در اقليت بودند ، با يك مسئلهء بسيار با اهميت رو به رو هستند كه گاه گاهى ذهن آنان را به خود مشغول مىدارد آن مسئله اين است كه اگر حيات اين انسان هدف عالى داشت وآن هدف عبارت از تكامل روح آدمى بود ، اين دوران فرسودگى وپيرى چه معنا دارد ؟ زيرا بديهى است كه انسان پس از دوران ميانسالى ديگر نه قدرت اعتلا دارد ونه بهره بردارى از حيات ، زيرا همه ى قواى عضلانى ومغزى رو به كاهش مىرود وتدريجا زندگانى مانند يك بار سنگين بر دوش انسان جز شكنجه نتيجهء ديگرى نمىدهد . پاسخ اين مسئله را مىتوان به اين شكل مطرح كرد كه : اولًا پيرى وكهن سالى مستلزم سقوط كلى انسان نيست ، زيرا با سپرى شدن دوران رشد وتوقف تكامل عضلانى وقواى بدنى ، نه تنها نيروهاى مغزى وروانى
323
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 323