نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 322
به تحقيق ما انسان را در بهترين خلقت مستقيم آفريديم ، سپس او را به پستترين درجات برگردانديم ، مگر كسانى را كه ايمان آوردند وعمل صالح انجام دادند ، براى آنان پاداش بىمنتى وجود دارد ) » « وَمَنْ نُعَمِّرْه نُنَكِّسْه فِي اَلْخَلْقِ أَفَلا يَعْقِلُونَ 36 : 68 » [1] ( وكسى را كه زندگانى طولانى مىدهيم او را در خلقت به قهقرا ( از نظر قواى طبيعى ) بر مىگردانيم ، آيا آنان تعقل نمىكنند . ) < شعر > ( ( 965 ) ) گفت بعد از عز اين اذلال چيست گفت آن دادست واينت داورى است ( ( 966 ) ) جبرئيلا سجده مىكردى به جان چون كنون مىرانيم تو از جنان ؟ ( ( 967 ) ) حله مىپرد ز من در امتحان همچو برگ از شاخ در وقت خزان < / شعر > كودكى وجوانى وميانسالى بهار وطراوتى است در زندگى ، اما آن كهن سالى كه در آن قواى مادى ومغزى وروانى آدمى به پستى مىرود وسپس به مشتى خاك تبديل مىگردد ، چه معنا مىدهد ؟ ؟ در مباحث مربوط به مرگ ، حيرت وخيرگى انسانها را در بارهء گذشت بهار عمر وفرا رسيدن خزان وخشكيدن نهال سر سبز زندگى وخاموشى شعلهء فروزانش مطالبى مطرح كرديم . در اين مبحث نكتهء ديگرى را متذكر مىشويم كه داراى اهميت زيادى است . اين اهميت بدان جهت است كه جريان زندگى براى مردم تقريبا به سه نوع است . نوع يكم - تسليم محض به فصول وفراز ونشيب ونوسانى كه حيات آدمى را