نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 314
اگر چه امروز قضاى الهى مرا در عذاب انداخته است ، ولى آن طبيعت وخوى پاكيزه از من جدا شدنى نيست . اگر هم امروز به گدايى افتاده ام ، طبيعتم عوض نشده وصفت گدايى بر خود نخواهم گرفت واگر لباسم كهنه گشته است ، جانم به تازگى خود ادامه مىدهد . من با هزاران ناز وغمزه سنبل ولاله واسپر غم وريحانها خوردهام . خر در پاسخش مىگويد : آرى ، هى لاف بزن وهر كسى در جايى كه او را نمىشناسند گزافه گوييهاى زياد را سر مىدهد . آهو مىگويد : من گزافه گويى نمىكنم بلكه ناف عطر زاى من كه از عود وعنبر برتر است بر گفتهء من گواه راستين است . اما چكنم بوى اين نافه را كسى مىشنود كه از حس شامه برخوردار باشد . اين نافهء عطر زا بر خر سرگين پرست حرام وممنوع است . هميشه خر بول خر ديگر را در سر راه مىبويد ، پس من مشك جانفزا را چگونه به گروه خران عرضه بدارم ؟ به همين جهت بود كه پيامبر اكرم فرمود : اسلام در دنيا غريب شروع شد وباز به دوران غريبى مىرسد . زيرا حتى نزديكان پيامبر يا اسلام از او مىگريزند ، با اين كه ذات پاك پيامبر با فرشتگان همدم است . مردم ظاهر صورتش را هم جنس خود مىبينند ، ولى بوى حقيقت او را استشمام نمىكنند ، مانند شيرى كه در نقش گاو باشد كه مىتوان او را از دور ديد ولى به حقيقتش نمىتوان نزديك شد . اگر تو بخواهى ، به شير روح برسى روح اولًا بايد گاو تن را رها كنى زيرا آن شير خود گاو بدن مادى را مىدرد وطبيعت گاوى وخوى حيوانى را از وجودت پاك مىكند . اگر پيش از تادب وسلوك در راه خدا گاو بودى ، پس از آن كاوش وسلوك شير خواهى گشت واگر به گاو بودن خود دل خوشى سوداى شيرى در سر خود راه مده .
314
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 314