نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 266
< شعر > ( ( 691 ) ) حور را اين پرده زالى مىكند بدر را كم از هلالى مىكند ( ( 692 ) ) ماه ما را در كنار عز نشاند دشمن ما را عدوى خويش خواند ( ( 693 ) ) ابر را تابى اگر هست از مه است هر كه مه خواند ابر را او گم ره است ( ( 694 ) ) نور مه بر ابر چون منزل شدست روى تاريكش ز مه مبدل شده است ( ( 695 ) ) گرچه همرنگ مه است ودولت است اندر ابر آن نور مه عاريت است ( ( 696 ) ) در قيامت مهر ومه معزول شد چشم در اصل ضيا مشغول شد ( ( 697 ) ) تا بداند ملك را از مستعار وين رباط فانى از دار القرار ( ( 698 ) ) دايه عاريّه بود روزى سه چار مادرا ما را تو گير اندر كنار ( ( 699 ) ) پرّ من ابر است وپرده است وكثيف ز انعكاس لطف حق شد او لطيف ( ( 700 ) ) بركنم پر را وحسنش را ز راه تا ببينم حسن مه را هم ز ماه ( ( 701 ) ) من نخواهم دايه مادر خوشتر است موسىام من دايهء من مادر است ( ( 702 ) ) من نخواهم لطف حق از واسطه كه هلاك خلق شد اين رابطه ( ( 703 ) ) يا مگر ابرى بگيرد خوى ماه تا نگردد او حجاب روى ماه ( ( 704 ) ) صورتش بنمايد ودر وصف لا هم چو جسم انبيا واوليا ( ( 705 ) ) آن چنان ابرى نباشد پرده بند پرده در باشد به معنى سودمند ( ( 706 ) ) آن چنان كاندر صباح روشنى قطره مىباريد وبالا ابر نى ( ( 707 ) ) معجزهء پيغمبرى بود آن سقا گشته ابر از لطف همرنگ سما گشته ريزان قطره قطره از سما گفته آمد شرح آن در ماجرا ( ( 708 ) ) بود ابر ورفته از وى خوى ابر اين چنين گردد تن عاشق به صبر ( ( 709 ) ) تن بود اما تنى گم گشته رو گشته مبدل رفته از وى رنگ وبو ( ( 710 ) ) پر پى غير است وسر از بهر من خانهء سمع وبصر استون تن ( ( 711 ) ) جان فدا كردم براى صيد غير كفر مطلق دان ونوميدى ز خير ( ( 712 ) ) هين مشو چون قند پيش طوطيان بلكه زهرى شو شو ايمن از زيان ( ( 713 ) ) يا پى احسنت وشاباش وخطاب خويش چون مردار كن پيش كلاب < / شعر >
266
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 266