نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 253
< شعر > ( ( 640 ) ) ور نباشد صبر پس ناديده به تير دور اولى ز مرد بىزره باز گرد وكن حكايت را تمام تا چه گفت اندر جوابش والسلام < / شعر > تفسير ابيات داستان عقل ودل آدمى چونان داستان هاروت وماروت است كه از مقام اعلاى فرشتگان پائين آمده ودر اين چاه سهمناك طبيعت بستهء زنجير خاك گشتهاند . آن دو فرشته به عالم پايين وشهوانى فرود آمده وكفارهء جرم خود را مىبينند . مردم نيك وبد سحر وضد سحر را از اين دو فرشته مىآموزند . آن دو فرشته پيش از آن كه سحر را به كسى تعليم دهند ، نخست اندرزش مىدهند كه اين سحر را وسيلهء اخلال گرى در زندگى ديگران قرار ندهيد . ما اين سحر را براى آزمايش به شما تعليم مىدهيم . اميال تبهكاران مانند سگان خفته هستند ، مادامى كه قدرت ندارند مانند هيزم پاره ها هر يك به جايى افتاده است ، تا آن گاه كه لاشهء مردارى را به سوى آنها بياورند به حرص وآز سگان تمايلات ، نفخ صور زده مىشود وهمهء آن سگها را بيدار مىكند وهمان حرص واميال كه در پشت پرده خوابيده بودند سر از گريبان در آورده وبناى تاخت وتاز را مىگذارند . هر يك از موهاى آن سگان دندان برانى شده ودمها براى بلعيدن آن لاشه به جنبش در مىآورند نيمه زيرين اين موجودات پر حرص وطمع حيله گرى ونيمهء بالايشان خشم وغضب است ومانند آتش ضعيفى هستند كه هيزم روى آنها گذاشته شود . شعله هاى لا مكانى سر مىكشد ودود وزبانه هايش تا آسمان بالا مىرود . از اين سگها صدها نوع در بدن آدمى خوابيدهاند وچون شكارى نمىبينند سر پايين آورده وبىحس وبىخيال آرميدهاند . يا مانند آن بازهاى شكارى هستند كه كلاه بر سرشان گذاشته شده در عشق شكار مىسوزند ومىسازند تا آن گاه كه كلاهشان برداشته شود وشكارشان را ببينند ، بىدرنگ به طواف كوهساران مىپردازند .
253
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 253