نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 233
در بيان آن كه صفا وسادگى نفس مطمئنه از فكرتها مشوش مىشود چنان كه بر روى آئينه چيزى نويسى يا نقش كنى اگر پاك كنى داغى بماند ونقصانى < شعر > ( ( 557 ) ) روى نفس مطمئنه از جسد زخم ناخنهاى فكرت مىكشد ( ( 558 ) ) فكرت بد ناخن پر زهر دان مىخراشد در تعمق روى جان ( ( 559 ) ) تا گشايد عقدهء اشكال را در حدث كردست زرّين بال را ( ( 560 ) ) عقده را بگشاده گير اى منتهى عقدهاى سخت است بر كيسهء تهى ( ( 561 ) ) در گشاد عقده ها گشتى تو پير عقدهاى چند دگر بگشاده گير ( ( 562 ) ) عقدهاى كان بر گلوى ماست سخت كه ندانى كه خسى يا نيك بخت گر بدانى كه شقييى يا سعيد آن بود بهتر ز هر فكر عتيد ( ( 563 ) ) حلّ اين اشكال كن گر آدمى خرج اين كن دم اگر صاحب دمى ( ( 564 ) ) حدّ اعيان وعرض دانسته گير حدّ خود را دان كز ان نبود گزير ( ( 565 ) ) چون بدانى حد خود زين حد گريز تا به بىحد در رسى اى خاك بيز ( ( 566 ) ) عمر در محمول ودر موضوع رفت بىبصيرت عمر در مسموع رفت ( ( 567 ) ) هر دليلى بىنتيجه وبىاثر باطل آمد در نتيجهء خود نگر ( ( 568 ) ) جز به مصنوعى نديدى صانعى بر قياس اقترانى قانعى ( ( 569 ) ) مىفزايد در وسايط فلسفى از دلايل باز بر عكسش صفى ( ( 570 ) ) اين گريزد از دليل واز حجيب از پى مدلول سر برده به جيب ( ( 571 ) ) گر دخان او را دليل آتش است بىدخان ما را در اين آتش خوش است ( ( 572 ) ) خاصه اين آتش كه در قرب وولا از دخان نزديكتر آمد به ما ( ( 573 ) ) پس سيه كارى بود رفتن ز خوان بهر تخييلات جان سوى دخان < / شعر >
233
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 233