نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 232
هم لحظهاى تو را دل خوش دارد وسر بلندت كند ولى بيم وترس پنهانىاش تو را خواهد گداخت . اين راز ونياز كه گفتم ، اگر چه لاغر مىكند ، ولى سينه را مانند بدر نورانى مىسازد . بدان جهت كه خداى بزرگ از مرده ها زندگان را بيرون مىآورد ، پس در حقيقت هر كس كه مىميرد براه رشد حياتى گام مىگذارد . بنا بر اين برو ، مرده باش تا خداى حى وصمد از مردهء تو زندهء واقعى به وجود بياورد ونيز بدان جهت كه از زنده ها مرده بيرون مىآورد ، اين نفس زنده بخواهد يا نخواهد رهسپار مرگ است ، تو اگر فصل پائيز شوى بيرون آمدن بهاران را از خود خواهى ديد واگر شب تاريك شوى ورود روز روشن را بر خود در خواهى يافت . بيا اى بىنوا ، اين پر وبال را مكن ، زيرا كه رفو پذير نخواهد گشت واين روى زيبا را كه مانند آفتاب روشن است مخراش ، زيرا خطاى بس بزرگى است كه زخم ناخن بر چنين رخسار زيبا فرود آيد ، اين نوعى كفران است كه تو چهرهاى را مىخراشى كه روى ماه در فراقش گريان است . شايد هم روى خود را نمىبينى واز زيباييش آگاه نيستى وبدين كار تبهكارانه دست زدهاى . بيا از لجاجت نابكارانه خود دست بردار .
232
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 232