نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 226
< شعر > ( ( 528 ) ) آن شنيدستى كه الملك عقيم ترك خويشى كرد ملكت جو ز بيم ( ( 529 ) ) كه عقيم است وورا فرزند نيست هم چو آتش با كسش پيوند نيست ( ( 530 ) ) هر چه يابد او بسوزد بردرد چون نيابد هيچ خود را مىخورد < / شعر > انسان مقام پرست كامى به پهناى جهان هستى دارد وشعلهاى خاموش نشدنى كه اگر همه ى عالم هستى را در شعله هاى خود بكشد وچيز ديگرى باقى نماند ، خود را مىسوزاند . تعبير بسيار جالبى است كه جلال الدين در بارهء خواص مقام پرستى بيان كرده است . اين مقام پرستى احساس گرسنگى نيست كه با غذايى سير شود واحساس تشنگى هم نيست كه با آشاميدن آب سيراب گردد ، اين مقام ورياست است كه شخصيت بىنهايت جوى آدمى از جادهء خود خارج شده است مانند عشق كه زيبايى وعظمت همهء جهان هستى را در معشوق مىبيند وبا اين حال گمان مىكند از عهده توصيف معشوق خود بر نيامده وپا را فراتر مىگذارد واعتقاد مىكند كه جهان هستى با همهء شكوه وجلال وزيباييش بقدر سر موى معشوقش اهميت ندارد ، وقتى كه مقام ورياست معشوق انسان واقع مىشود ، تمام قواى مغزى وروانيش را مانند پيش قراولان براى راه باز كردن به تورم شخصيت بسيج مىكند . اين پيش قراولان غرق در سلاح نابود كننده ، يك پيام قاطعانه از عاشق مقام به همهء انسانها وجهان طبيعت وقوانين آنها دارند وبس ، آن پيام اين است كه هر كس وهر چيز كه سد راه گسترش نفوذ مقام اين شخص رياست پرست باشد ، محكوم به نابودى قطعى است ، در اين پيام استثنايى در بارهء نزديكترين خويشاوندان از فرزند وپدر ومادر گرفته تا دورترين جانداران وجود ندارد ، چنانكه كمترين استثنايى در بارهء قوانين جاريهء هستى واصول وقوانين اعتقادى انسانها ديده نمىشود .
226
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 226