نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 21
< شعر > ( ( 3450 ) ) كى طفيل من شوى در اعتراف چون تو را كفريست هم چون كوه قاف ( ( 3451 ) ) كوه در سوراخ سوزن كى رود جز مگر آن كوه برگ كه شود ( ( 3452 ) ) كوه را كُه كن به استغفار خوش جام مغفوران بگير وخوش بكش ( ( 3453 ) ) تو بدين تزوير چون نوشى ز آن چون حرامش كرد حق بر كافران ( ( 3454 ) ) خالق تزوير تزوير تو را كى خرد اى مفترىّ مفترا ( ( 3455 ) ) آل موسى شو كه حيلت سود نيست حيله ات باد تهى پيمودنى است ( ( 3456 ) ) زهره دارد آب كز امر صمد گردد وبا كافران آبى كند زهره دارد آب كز امر خدا بگذرد كفار را بخشد صفا ( ( 3457 ) ) يا تو پندارى كه تو نان مىخورى زهر مار وكاهش جان مىخورى ( ( 3458 ) ) نان كجا اصلاح آن جانى كند كاو دل از فرمان جان ده بركند ( ( 3459 ) ) يا تو پندارى كه حرف مثنوى چون بخوانى رايگانش بشنوى ( ( 3460 ) ) يا كلام حكمت وسير نهان اندر آيد سهل در گوش كهان ( ( 3461 ) ) اندر آيد ليك چون افسانه ها پوست بنمايد نه مغز ودانه ها ( ( 3462 ) ) در سر ودر رو كشيدى چادرى رو نهان كرده ز حشمت دلبرى ( ( 3463 ) ) شاه نامه يا كليله پيش تو هم چنان باشد كه قرآن از عتو ( ( 3464 ) ) فرق آنكه باشد از حق ومجاز كه كند كحل عنايت چشم باز ( ( 3465 ) ) ور نه پشك ومشك پيش اخشمى هر دو يكسان است چون نبود شمى ( ( 3466 ) ) خويشتن مشغول كردن از ملال باشدش قصد از كلام ذو الجلال ( ( 3467 ) ) كاتش وسواس را وغصه را زان سخن بنشاند وسازد دوا ( ( 3468 ) ) بهر اين مقدار آتش شاندن آب پاك وبول يكسان شد به فن ( ( 3469 ) ) آتش وسواس را اين بول وآب هر دو بنشانند هم چون خمر وخواب ( ( 3470 ) ) ليك گردد وسوسهء كلى ز جان دل بيابد ره به سوى گلستان < / شعر >
21
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 21