نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 20
لابه كردن قبطى سبطى را كه يك سبو به نيت خويش از نيل پر كن وبر لب من نه تا من بخورم به حق دوستى وبرادرى سبويى كه شما سبطيان بهر خود پر مىكنيد از نيل آب صافى است وسبو كه ما قبطان پر مىكنيم خون صاف است < شعر > ( ( 3431 ) ) من شنيدم كه در آمد قبطيى از عطش اندر وثاق سبطيى ( ( 3432 ) ) گفت هستم يار وخويشاوند تو گشتهام امروز حاجتمند تو ( ( 3433 ) ) ز ان كه موسى جادويى كرد وفسون تا كه آب نيل ما را كرد خون ( ( 3434 ) ) سبطيان ز ان آب صافى مىخورند پيش قبطى خون شد آب از چشم بند ( ( 3435 ) ) قبطيان نك مىمرند از تشنگى از پى ادبار خود با بد رگى ( ( 3436 ) ) بهر خود يك طاس را پر آب كن تا خورد از آب اين يار كهن ( ( 3437 ) ) چون براى خود كنى اين طاس پر خون نباشد آب باشد پاك وحر ( ( 3438 ) ) من طفيل تو بنوشم آب هم كه طفيلى در تبع بجهد ز غم ( ( 3439 ) ) گفت اى جان جهان خدمت كنم پاس دارم اى دو چشم روشنم ( ( 3440 ) ) بر مراد تو روم شادى كنم بندهء تو باشم آزادى كنم ( ( 3441 ) ) طاس را از نيل او پر آب كرد بر دهان بنهاد ونيمى را بخورد ( ( 3442 ) ) طاس را كژ كرد سوى آب خواه كه بخور تو هم شد آن خون سياه ( ( 3443 ) ) باز آن سو كرد كژ خون آب شد قبطى اندر خشم واندر تاب شد ( ( 3444 ) ) ساعتى بنشست تا خشمش برفت بعد از آن گفتش كه اى صمصام زفت ( ( 3445 ) ) اى برادر اين گره را چاره چيست گفت اين را آن خورد كاو متقى است ( ( 3446 ) ) متقى آن است كاو بيزار شد از ره فرعون وموسىوار شد ( ( 3448 ) ) قوم موسى ظلمت است از خشم تو بر عباد الله اندر چشم تو ( ( 3449 ) ) خشم بنشان چشم بگشا شاد شو عبرت از ياران بگير استاد شو < / شعر >
20
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 20