نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 179
< فهرس الموضوعات > انكار كردن اهل تن غذاى روح را و لرزيدن ايشان غذاى بر خسيس < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > روايت < / فهرس الموضوعات > < فهرس الموضوعات > تفسير ابيات < / فهرس الموضوعات > انكار كردن اهل تن غذاى روح را ولرزيدن ايشان غذاى بر خسيس < شعر > ( ( 300 ) ) حبّذا خوانى نهاده در جهان ليك از چشم خسيسان بس نهان ( ( 301 ) ) گر جهان باغى پر از نعمت شود قسم مار ومور هم خاكى بود ( ( 302 ) ) قسمشان خاك است گر دى گر بهار مير كونى خاك چون نوشى چو مار ؟ ( ( 303 ) ) در ميان چوب گويد كرم چوب مر كه را باشد چنين حلواى خوب در ميان خاك گويد كرم خرد اين چنين حلوا به عالم كس نخورد ( ( 304 ) ) كرم سرگين در كيان آن حدث در جهان نقلى نداند جز خبث جز نجاست هيچ نشناسد كلاغ شد نجاست مر ورا چشم وچراغ < / شعر > روايت « سبحانك خالقا ومعبودا بحسن بلائك عند خلقك ، خلقت دارا وجعلت فيها مادبه ، مشربا ومطعما . . . اقبلوا على جيفه افتضحوا باكلها واصطلحوا على حبها ومن عشق شيئا اعشى بصره وامرض قلبه . . . » ( 1 ) ( پاكيزه پروردگارا ومعبودا ، كه گرايش مردم به جهت نيكويى نعمتها واستحقاق نكبتها در بارهء مخلوقاتت مىباشد . خانهء بهشت را آفريدى ودر آن هر گونه آشاميدنىها وخوردنىهاى مادى وروحانى قرار دادى ، ولى مردم در اين دنيا به جيفهاى روى آوردند كه كار آنان در خوردن آن جيفه به رسوايى كشيد ، آنان تمام هستى خود را به دوستى آن جيفه مصالحه كردند . هر كسى كه عاشق چيزى شود ، چشمش را كور وقلبش را بيمار مىسازد . ) تفسير ابيات زهى آن خوان پر نعمت كه خداوند هستى در اين جهان گسترده ولى چه توان كرد كه از ديدگان مردم پست پوشيده مانده است . اگر دنيا سر تا سر باغى پر از
( 1 ) نهج البلاغه ، ص 210 و 211 . .
179
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 179