نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 168
واز جايگاهى كه شما نشستهايد ، عبور مىكند وبدون اين كه كارى با شما داشته باشد راه خود را پيش مىگيرد ؟ به طور قطع اينطور نيست ، زيرا شما با ارتكاب يكى از دو طرف تناقض به مغز وروان خود چنين اثبات مىكنيد كه زندگى در اين نقطه از جريان واقعيتى را دريافته است ، سپس با ارتكاب طرف دوم تناقض همان واقعيت را از صفحهء زندگى محو ساخته نقيض آن را به زندگى تحميل مىكنيد حاصل جمع اين تناقض در زندگى به طور جبر صد در صد ، به پوچى زندگى مىكشاند وسخنان ورفتار وآثار قلمى شما همه وهمه از هيچ شروع مىشود ودر پوچ پايان مىيابد . اين حقيقت را بخواهيم يا نخواهيم بايد بپذيريم كه زندگى بىمحور وفاقد اصل ، نتيجهاى جز فرو رفتن در تناقضات ومبارزه با خود در بر ندارد وزندگى مردد ميان تناقضات با فرض اين كه بهر يك از دو طرف تناقض حالت تسليم نشان داده شده است ، در هيچ يك از مكاتب بشرى فلسفه وهدفى براى آن ديده نخواهد شد . تفسير ابيات بدان جهت كه نور گوهر گران بهاى مرد عارف ، تشعشعات خود را بدون وسائط بيرون مىفرستد ، ديگر نيازى به شهادت كردار وگفتار او وجود ندارد . مگر او نيست كه هر دو جهان با نورانيت درونىاش چون گل شكوفان گشته است ؟ حكمت شهادت دادن چه به واسطهء گفتار وچه بوسيله كردار براى آشكار ساختن اموريست كه از نظرها پنهان است ، چنانچه عرض براى اظهار راز درونى جوهر است . اگر شاهد مطلق جوهر آدمى گفتار وكردارش باشد ، چون اين دو مانند ساير اعراض در حال عبور وفنا هستند ، لذا نمىتوانند جوهر روح را آنچنان كه هست بنمايانند ونيز ، همه مىدانيم محكى كه وسيله آزمايش طلاست ، اگر هم نشانى از طلا بگيرد ، براى او ابدى نبوده وبقاء صفت طلايى از آن خود آن فلز است . جهاد ونماز وروزه ، كار خود را انجام مىدهند وبراه خود مىروند وآن چه كه
168
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 168