نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 150
نواختن مصطفى صلى الله عليه وآله مهمان را ومسلمان شدن وتسكين دادن او را از اضطراب وندامت < شعر > ( ( 168 ) ) اين سخن پايان ندارد آن عرب ماند از الطاف آن شه در عجب ( ( 169 ) ) خواست ديوانه شدن عقلش رميد دست عقل مصطفى بازش كشيد ( ( 170 ) ) گفت اين سو آ بيامد آن چنان كه كسى برخيزد از خواب گران ( ( 171 ) ) گفت اين سو آ مكن هين با خود آ كاندر اين سو هست با تو كارها ( ( 172 ) ) آب بر رو زد در آمد در سخن كاى شهيد حق شهادت عرضه كن ( ( 173 ) ) تا گواهى بدهم وبيرون شوم سيرم از هستى در آن هامون شوم ( ( 174 ) ) ما در اين دهليز قاضىّ قضا بهر دعوى الستيم وبلى ( ( 175 ) ) چون بلى گفتيم آن را از امتحان قول وفعل ما شهود است وبيان ( ( 177 ) ) از چه در دهليز قاضى اى گواه حبس باشى ده شهادت از پگاه ( ( 178 ) ) زان بخوانندت بدينجا تا كه تو آن گواهى بدهى ونارى عتو ( ( 179 ) ) از لجاج خويشتن بنشسته اى اندرين تنگى لب وكف بسته اى ( ( 180 ) ) تا بندهى اين گواهى اى شهيد تو از اين دهليز كى خواهى رهيد ( ( 181 ) ) يك زمان كار است بگذار وبتاز كار كوته را مكن بر خود دراز ( ( 182 ) ) خواه در صد سال وخواهى يك زمان اين امانت وا گذار ووا رهان < / شعر > « وإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وأَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ، قالُوا بَلى شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ اَلْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ 7 : 172 » ( 1 ) ( وموقعى كه پروردگار تو از نسل اولاد آدم كه در پشتشان بود ، بر خودشان گواهى گرفت كه : آيا من خداى شما نيستم ، آنان گفتند . بلى ما گواه شديم ، اين كار براى آن بود كه در روز قيامت نگويند كه ما از اين امر غافل بوديم . )
( 1 ) سوره الاعراف ، آيهء 172 . .
150
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 150