نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 102
آرى ، صورتگرى از ما وجان بخشى از تست ، اين را هم كه گفتم غلط است ، زيرا تو هم صورتگرى وهم جان بخش . اين مثنوى كه من مىسرايم ، صورتى است كه جانش تويى ، جهتى كه مثنوى دارد ونور واركان آن همگى وابسته جان تست تو در فلك محمود شناخته شدهاى ، اى خورشيد آشكار ، بنا بر اين بر زمين هم تا ابد محمود باش تا موجود زمينى وآسمانى همه يك دل ويك قبله ويك خو شوند . اين تفرقه ها وپراكندگىها از ميان بر خيزد وشرك ودويى نابود گردد وبه آن وحدت كه در وجود معنوى است نائل گردند . وقتى كه جان من جان تو را بشناسد بياد وحدت سرنوشت مىافتد وموسى وهارون مانند شير وانگبين در هم آميزند اين كه انسانها منكر يكديگرند يا انسانى منكر حقيقت است ، بدان جهت است كه شناسايى آنان ناقص وناچيز است . اين منكرى پردهء ظلمانى است كه ماه حقيقت بنا شكرى منكرى از شناسايى ناقص رو مىپوشاند . بدين جهت بود كه جانهاى ناشايست جان پيامبر را نمىشناختند وبر آن پشت پا مىزدند . تو كه خيلى چيزها خواندهاى ، اين آيه را هم بخوان كه كفار دست از روش خود بر نمىدارند وبه حقيقت نمىگرايند ، اين لجاجت آن گبرهاى پوسيده است . پيش از آن كه پيامبر اسلام ظهور كند ، همان كفار از اوصاف او مددها مىجستند وبا خود مىگفتند ، كه چنين شخصيت الهى بروز خواهد كرد وبا خطور دادن روى مباركش از ذهن ، دلهايشان از شادى مىلرزيد . به خداى بشر سجده ها مىكردند ومشتاقانه از خدا مىخواستند كه هر چه زودتر او را ظاهر بسازد ، آنان با نام احمد صلى الله عليه وآله آغاز كارهاى خود را به فال نيك مىگرفتند وياغيان را سرنگون مىساختند ، پناه آنان در جنگهاى هولناك ، حملات رؤيايى احمد صلى الله عليه وآله بود ودر مقابل ناتوانى از بيمارىهاى مزمن شفاى بيمارانشان را از ياد آوردن او مىگرفتند نقش پيامبر اسلام در همه جا براى آنان جلوه گرى مىكرد ، در سر راهشان ، در دل و
102
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 102