نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 101
اين داستان معكوس را به خاك فراموشى بسپار وبر عكس شير را صيد گور خر كن . بگذار گمان كنند كه محمد مصطفى صلى الله عليه وآله واقعا از ديدار جبرئيل بىهوش شد اى دوست عزيزم ، با اين ساده لوحان مخالفت مكن واى غريبى كه در خانهء اين ساده لوحان فرود آمدهاى ، با آنان مدارا كن . آن چه را كه مىخواهند به آنان ببخش واى مسافرى كه در سرزمين آن ساده لوحان مسكن گرفتهاى خوشنودشان ساز . در راه رسيدن به محبوب مطلق وكشيدن ناز آن معشوق بىهمتا ، اى رازى با مرغزى بساز اى موساى بزرگوار با فرعون زمان سخن نرم در ميان آور ، زيرا در آن حال كه روغن در ديگ مىجوشد ، اگر آب بريزى ، ديگ وديگدان را ويران خواهى كرد ، اى موساى عزيز : < شعر > ( ( 3817 ) ) نرم گو ليكن مگو غير صواب وسوسه مفروش در لين الخطاب < / شعر > هنگام عصر فرا رسيده است ، سخن كوتاه كنيم ، بگذريم ، اى راهرو دل باخته كه مردم دورانت را مىتوانى آگاه سازى موقع عصر فرا رسيده است . به مردم گل خوار بگو ، كه قند بهتر از گل است وبا آنان نرمى فساد انگيز با دادن گل روا مدار . اى حسام الدين ، اى حبيب من تو براى نطقهاى جانانه روضهء جانانه دارى ، زيرا تو از حرف وصوت بىنيازى ، اين الفاظ واصوات ، همان سر خر است كه در ميان قندزار ونيستان مردم فراوانى در خار وخس واز دور گمان مىبرند كه آن نطق جان حقيقى همين حرف وصوت است وبا اين گمان مانند قوچ مغلوب به عقب بر مىگردند . صورت ظاهرى حرف همان سر خر است كه در تاكستان معنا وبهشت برين جاى گرفته باشد . اى ضياء الحق حسام الدين ، اين سر خر را از جاليز خربزه معنا بر كن وبيرون بينداز ، وقتى كه اين سر خر از مسلخ بيرون رود يعنى معنا گرايان آن الفاظ را از اقيانوس معانى بهره ور سازند ، موجوديت ديگرى به خود مىگيرد .
101
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 101