نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 100
مىگوييم ظاهر موجوديت پيامبر ، از ديدار جبرئيل بىهوش گشت ، در حقيقت درياى روح آن بزرگوار از كف ظاهرى جوش وخروش نشان داد . خود ماه چيزى جز كف وموجود نور پاش چيزى ديگرى نيست . اگر ماه نور پاشى نكند چه ثمرى در عالم هستى دارد ؟ اگر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بال وپر پشت پرده خود را مىگستراند ، جبرئيل براى ابد مدهوش مىگشت ، لذا در آن هنگام كه پيامبر از مقام والاى سدره گذشت واز مقام وحدود جبرئيل بالاتر رفت به جبرئيل گفت : چرا توقف كردى وچرا با من همراه نيستى ؟ جبرئيل پاسخ داد كه پس از اين ديگر مرا ياراى همراهى با تو نيست ومن براى بالاتر رفتن دستورى ندارم ، بار ديگر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله تاكيد كرد وفرمود كه من هنوز به آن اوج ومقام عظمتى كه مىتوانم رفت گام نگذاشته ام . جبرئيل در پاسخ < شعر > ( ( 3804 ) ) گفت بيرون زين حد خوش فر من گر زنم پرى بسوزد پر من < / شعر > آرى : < شعر > ( ( 3805 ) ) حيرت اندر حيرت آمد زين قصص بىهوشى خاصگان اندر اخص < / شعر > اين داستانها حيرت اندر حيرت است وهر حيرت سابق در مقابل حيرت بالاتر همان نسبت را داراست كه خاصگان در مقابل اولياء الله اخص . اين بىهوشىها كه در مراحل دانش وبينش ، بلكه در درجهاى بالاتر از آن به انسان دست مىدهد ، در مقابل آن حيرت اعلا چيزى جز بازى نيست . جبرئيلا ، اگر چه تو فرشتهاى شريف وبس عزيزى ولى پروانهء آن شمع والا نيستى . ( 1 ) در آن هنگام كه شمع فروزان مىگردد ودل باختگان خود را به سوى خود دعوت كند ، جان پروانه از سوز وگداز نمىپرهيزد وخود را به نور شمع مىزند
( 1 ) مباحث مربوط به حيرت واقسام ششگانه آن را در مجلد ششم از همين تفسير صص 642 - 649 مطالعه فرماييد . .
100
نام کتاب : تفسير ونقد وتحليل مثنوى جلال الدين محمد مولوى نویسنده : محمد تقي جعفري جلد : 11 صفحه : 100