نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 369
شب قدر مىآمد ، ( 1 ) على بن ابى طالب عليه السلام هم مانند پيغمبر بود ، علوم مجمل را ميدانست و تفسيرش در شبهاى قدر مىآمد ، مانند آنچه براى پيغمبر صلَّى الله عليه و آله بود ، مرد سائل گفت : مگر در آن علوم مجمل و سر بسته تفسيرى نبود ؟ فرمود : چرا ، ولى در شبهاى قدر از طرف خداى تعالى بپيغمبر صلَّى الله عليه و آله و اوصياء نسبت بآنچه ميدانند دستور مىآيد كه چنين و چنان كن و در آن شب دستور ميگيرند كه نسبت بآنچه ميدانند چگونه رفتار كنند . مرد سائل گويد ، عرضكردم : اين مطلب را برايم توضيح دهيد ، فرمود : پيغمبر صلَّى الله عليه و آله وفات نكرد ، جز اينكه علوم سر بسته و تفسير آنها را فرا گرفته بود ، عرضكردم : پس آنچه در شبهاى قدر برايش مىآمد چه علمى بود ؟ فرمود : فرمان و تسهيلى بود نسبت بآنچه ميدانست ( جزئيات و مصاديق بر كليات منطبق ميگشت و دستور اجرايش مىآمد و اين خود تسهيلى بود براى پيغمبر و امام صلَّى الله عليه و آله . ) مرد سائل گفت : پس براى ايشان در شبهاى قدر چه علمى غير از آنچه ميدانستند پديد مىآمد ؟ فرمود : اين مطلب از چيزهائى است كه ايشان مأمور بكتمانش باشند و تفسير آنچه را پرسيدى جز خداى - عز و جل - نداند . مرد سائل گفت : مگر اوصياء ميدانند آنچه را كه پيغمبران نميدانند ؟ فرمود : نه ، چگونه مىشود كه وصى علمى جز آنچه باو وصيت شده بداند ؟ ! ! مرد سائل گفت : ما را ميرسد كه بگوئيم يكى از اوصياء چيزى ميداند كه وصى ديگر آن را نميداند ؟ فرمود : نه ، هر پيغمبرى كه بميرد علمش در قلب وصيش باشد و فرشتگان و جبرئيل در شب قدر فقط آنچه را كه وصى بايد ميان بندگان حكم كند فرود مىآوردند .
369
نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 369