نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 128
آنست كه ديده شود . گويد از آن حضرت سؤال كردم آيا پيغمبر ( ص ) پروردگارش را ديده است ، در جواب نوشت خداى تبارك و تعالى از نور عظمتش بقلب پيغمبرش آنچه دوست داشت ارائه فرمود . 2 - صفوان بن يحيى گويد : ابو قرهء محدث از من خواست كه او را خدمت حضرت رضا ( ع ) برم ، از آن حضرت اجازه خواستم ، اجازه فرمود ، ابو قره بمحضرش رسيد و از حلال و حرام و احكام دين پرسش كرد تا آنكه سؤالش بتوحيد رسيد و عرض كرد : براى ما چنين روايت كردهاند كه خدا ديدار و هم سخنى خويش را ميان دو پيغمبر تقسيم فرمود ، قسمت هم سخنى را بموسى و قسمت ديدار خويش را بمحمد عطا كرد . حضرت فرمود : پس آنكه از طرف خدا بجن و انس رسانيد كه : ديده ها او را درك نكند ، علم مخلوق باو احاطه نكند ، چيزى مانند او نيست ، كى بود ؟ مگر محمد ( ص ) نبود ؟ عرض كرد : چرا ، فرمود : چگونه ممكن است مردى بسوى تمام مخلوق آيد و بآنها گويد كه از جانب خدا آمده و آنها را بفرمان خدا بسوى خدا خواند و بگويد : ديده ها خدا را در نيابند و علمشان باو احاطه نكند و چيزى مانندش نيست سپس همين مرد بگويد : من بچشمم خدا را ديدم و باو احاطه علمى پيدا كردم و او بشكل انسانست ! ! ! خجالت نميكشيد ؛ ! زنادقه نتوانستند چنين نسبتى باو دهند كه او چيزى از جانب خدا آورد و سپس از راه ديگر خلاف آن را گويد . ابو قره گفت : خدا خود فرمايد : ( 13 سوره 53 ) بتحقيق او را در فرود آمدن ديگرى ديد . حضرت ابو الحسن عليه السلام فرمود : بعد از اين آيه ، آيه ايست كه دلالت دارد بر آنچه پيغمبر ديده ، خدا
128
نام کتاب : الكافي ( أصول الكافي ) ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الكليني جلد : 1 صفحه : 128