responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 47


در زير پاهاى وى افتاده بود كه هنگام كشيدن پوست پشتش كنده شد . عبد المطلب فرمان داد همهء آن اشتران را در حزورة كه نام محلى در مكه است نحر كنند و كسى را از بردن و خوردن آنها باز نداشت .
عبد المطلب در روزگار خود ، رسومى از خود به يادگار نهاد كه دين اسلام آنها را تصويب كرد .
يكم - آنكه زن پدر را بر پسران حرام كرد ، دوم - ديهء قتل را براى انسان صد اشتر رسم نهاد ، سوم - هفت شوط به خانهء كعبه طواف واجب كرد ، چهارم - گنجى يافته بود يك پنجم آن را به مستحقان رسانيد ، پنجم - چاه زمزم را سقاية الحاج نام نهاد .
اگر عمل عبد المطلب حجت نبود و عزم وى بر ذبح فرزندش عبد الله مانند عزم ابراهيم بر ذبح اسماعيل نبود ، هرگز پيامبر بدين عمل افتخار نكردى و نگفتى من فرزند دو ذبيح هستم ، علتى كه از براى آن خداى بزرگ ذبح را از اسماعيل بر طرف كرد همان علت براى ذبح عبد الله قرار گرفت و به همين سبب پيامبر و ائمه در صلب اين دو قرار گرفت پس ببركت پيامبر و ائمه خدا ذبح را از ايشان برداشت ، سنت در ذبح برداشته شد و اگر نه مىبايد مردمان در هر عيد قربان فرزندان خود را براى خدا قربانى مىكردند و هر قربانى كه مردمان براى خدا مىكنند فداى اسماعيل است تا قيامت .
صدوق مؤلف اين كتاب گفته : روايات راجع به ذبيح گوناگون است ، برخى دلالت مىكند كه ذبيح اسماعيل بوده است ، و بعضى دلالت مىكند كه اسحاق بوده است ، اما مشهور ذبيح اسماعيل بود و اسحاق پس از وى به جهان آمد و آرزو مىكرد كه كاش پدرش ابراهيم به ذبح وى مأمور گشتى و او صابر شدى و مانند اسماعيل در پاداش به او رسيدى و خداى بزرگ دانست كه اين آرزو در دل اسحاق است از اين رو او را در ميان فرشتگان ذبيح ناميد چون چنين آرزوى داشته .
امام صادق گفته : « اينكه پيامبر گفت من فرزند دو ذبيح هستم از آن جهت است كه خداى بزرگ عم را پدر گفت چنان كه در قرآن گفته : شما حاضر نبوديد كه مرگ يعقوب فرا رسيد هنگامى كه به فرزندان خود گفت پس از من چه مىپرستيد ؟ گفتند خداى تو و خداى پدرانت ابراهيم و اسماعيل و اسحاق را . مىبينيم كه خدا اسماعيل را كه عم يعقوب است پدر او ناميده است و پيامبر نيز گفت عم پدر است ، بنا بر اين گفتهء پيامبر من پسر دو ذبيح هستم شامل اسماعيل و اسحاق نيز مىشود كه يكى از آن دو ذبيح حقيقىست و ديگرى ذبيح مجازى از جهت آرزوى ذبح كردن ، مستحق ثواب بر آن شد پس پيامبر پسر دو ذبيح است به اين دو وجه .
براى ذبح عظيم وجه ديگرى نيز آمده است ، فضل پور شاذان گفته : « از امام على بن موسى الرضا شنيدم كه مىگفت : « چون خدا ابراهيم پيامبر را دستور داد به جاى فرزندش اسماعيل گوسفند را بكشد ، ابراهيم آرزو مىكرد كاش اسماعيل را به دست خود براى خدا قربانى مىكرد و در عوض گوسفند را نمىكشت تا مستحق بزرگترين درجه‌هاى پاداشگيرندگان گردد . خداى بزرگ بدو وحى كرد اى ابراهيم

47

نام کتاب : الخصال ( فارسي ) نویسنده : الشيخ الصدوق    جلد : 1  صفحه : 47
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست