مادرى پدر وى شمس الدين ابو الحارث حلاوى مدتى والى رى بوده و مكنتى فراوان داشته است [1] . يا اينكه جد مادرى مادر وى هبة الله عمر الزادانى بوده و امام رافعى در كتاب تدوين خود ، داستان جالب و شگفت آورى از و نقل نموده است [2] و همو در كتاب خويش اشاره به يادداشتهايى نموده كه هبة الله زادانى دربارهء تاريخ قزوين فراهم آورده بود . [3] همچنين مىدانيم كه پدر جد وى امين الدين مستوفى در دستگاه سلاطين و امراء عراق مكانتى داشته و تمولى فراوان حاصل نموده [4] و استيفاى عراق به دو مفوض بوده است و او عز الدين ابو العز پسر فخر الدين فخر آور را كه « هوس كار ديوان » كرده بود به خدمت امير آيتغمش مملوك اتابك محمد بن ايلدگز در آورده و چون آيتغمش از قبل خوارزمشاه حاكم عراق شده عز الدين ابو العزمالى فراوان از نيابت او فراهم آورده است [5] . و اين امين الدين نصر سر انجام از خدمات ديوانى توبه كرده و به حج رفته و روى بطاعت حق آورده و به فتواى شيخ نور الدين گيلى براى جبران گناهان خود و رد مظالم ناشى از خدمات دولتى ، در هنگامهء حمله مغول دست بجهاد زده و كشته شده است [6] . همچنين پدر مؤلف نيز در پايان عمر از خدمات دولتى كناره گرفته و بارشاد شيخ احمد مدكويه ( ؟ ) تائب شده و در طاعت درجه عالى يافته است . اشاراتى راجع به دو پسر عموى خود خواجه سعد الدين مظفر و خواجه فخر الدين محمد مستوفى نيز نموده است . اين دو برادر از دشمنان سر سخت خاندان جوينى بودند . خواجه هارون پسر شمس الدين جوينى خواجه سعد الدين مظفر را در بغداد كشت و فخر الدين مستوفى نيز بقصاص وى خواجه هارون را بدست امير آروق برادر امير بوقاى معروف بقتل آورد [7] ( 685 ه ) . اما خواجه فخر الدين كه مستوفى به علت خويشاوندى او را سخت ستوده است ، چنان كه از تاريخ آل سلجوق در آناطولى بر مىآيد مردى سختگير ، و خودخواه و طماع
[1] - متن كتاب ص 810 [2] - ايضا ص 806 [3] - كتاب مينو در بنقل از رافعى ص 71 [4] - متن كتاب ص 811 [5] - ايضا ص 809 [6] - ص 812 [7] - تاريخ مغول مرحوم عباس اقبال ص 523 .