نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 412
همه بيمار گشتند ، و چون چنين بود او را در محفّه بولايت نيه آوردند و يك سال در آن بيمارى حليف فراش بماند ، چون صحت يافت بنزديك پدر كس فرستاد كه مدت چندينگاهست تا اين فرزند جلاء وطن نموده است ، و بانواع مشقت غربت و تجربهء روزگار مشاهده كرده ، امروز خدمت پدر پير شده است ، واجب آنست كه اين فرزند را از ولايت نصيبهء پيدا كند ، اين معنى را جوابى نيافت ، دو سه كرّت ديگر كس فرستاد و همين نوع عرضه داشت هيچ جوابى به صواب نفرمودند ، تا بنوئى [1] عداوات ميان ايشان ظاهر گشت ، و چند نوبت شاه معظم ركن الدين محمود بانو كران [2] خود در نواحى سجستان مىآمد ، و در اطراف سيستان خرابى ميكرد ، تا يك نوبت با صد سوار نوكران خود به پشت شهر آمد ، و به خدمت ملك معظم نصير الحق و الدين كس فرستاد و عرضه داشت ، كه در بندگى تو از سوار و پياده چندين هزار مرد لشگرىاند ، و خدمت ترا معلومست كه مصاحب اين فرزند قرب صد سوار بيش نيست ، حرمت پدرى و عزّت مخدومى تو نگاه ميدارم و خود را در معرض تو نمىآرم ، باقى تمامت لشگر را و بزرگان و برادران من كه هستند همه را نامزد فرماى تا مصاف كنيم ، اگر همه را جواب گويم بدانكه از همه بهترم و چونكه ايشان مرا هزيمت دادند ترك از سيستان گيرم و به همان گوشانه [3] راضى شوم ، ملك معظم نصير الحق و الدين چون اين سخن استماع كرد ، اثر غضب در بشرهء او متمكن گشت ، و آتش غيرت بالا گرفت ، و تمامت لشگر سجستان را بيرون آورد و تا قريهء مارجويه بيامد جنگ كردن شاه معظم ركن الدين محمود با لشگر ملك نصير الحق و الدين و مظفر گشتن او بر لشگر ملك و شاه معظم ركن الدين محمود آنجا بود پيش پدر كس فرستاد كه از جهت نگاه داشت تو نمىخواهم كه با تو مواجهه كنم و شمشير كشم ، ديگران همه را بفرست ، او تمامت
[1] يعنى بنوى و تازگى . [2] اين اول دفعه است كه درين كتاب كلمهء « نوكر » كه از لغات مغوليست ديده مىشود . [3] گوشانه با كاف فارسى بمعنى گوشه است ( برهان ) . احياء : گوشهء قناعت .
412
نام کتاب : تاريخ سيستان نویسنده : مؤلف مجهول جلد : 1 صفحه : 412